fake kook
fake kook
part¹⁶ ①⑥
ا/ت: به حرفش گوش نده داره دروغ میده
یونگمین: صداتو میشنوم من دروغ نمیگم جونگکوک
کوک: باهاش دعوا کن تو من بتونم بفرستم پایین
ا/ت: باش
مین سانگ و یونگمین داشتن صحبت کردن بودن من به اونا توجه نمیکردم
کوک: مین سانگ
ا/ت: اومدم
یونگمین درو شکوند
یونگمین: کجا با این عجله
یه تفنگی تو دستش بود
ا/ت: اونو بزار کنار
یونگمین: هه نمیخوام جونگکوک چقدر ساده ای این دخترو مامانش دارن بازیت میدن
کوک: خفه شو
ا/ت: به حرفش گوش نده دیووانه شدی یونگمین
یونگمین:من دیوونه شدم مین سانگ بیا اینجا
ا/ت: نمیام
یونگمین: نمیای
تفنگشو گرفت روبرو جونگکوک
ا/ت: باشه باشه اومدم چیه
خواستم برم جونگکوک دستمو گرفت
کوک: به من اعتماد کرد
یونگمین: دستتو ول کن که پشیمون میشی
ا/ت: جونگکوک ولم کن
مین سانگ بغل کردم
یونگمین با عصبانیت نگاه میکرد خواست تیر بزنه همونطور که مین سانگ بغل کرده بودم
جلوش ایستادم که تیر به من خورد
ا/ت
صدای تیرو شنیدم
ا/ت: چیکار کردی دیوونه شدی
یونگمین سریع فرار کرد
ا/ت:جونگکوکا پاشو ترو خدا
سریع زنگ زدم امبولانس اومد
ا/ت: جونگکوک پاشو پاشو تو خوب میشی من مطمئنم
👩🏻⚕️: خانم لطفا اروم
ا/ت:چطور میتونم اروم باشم
👩🏻⚕️: رسیدیم بیمارستان
رفتیم بیمارستان سریع جونگکوک بردن زنگ زدم به پدر و مادرش سریع اومدن
م.ک: مین سانگ چیشده؟
ا/ت: نمیدونم
پ.ک: چرا صورتت زخمیه چرا جونگکوک اینجاست چی شده
مامانمو پشت دیوار دیدم
ا/ت: من هیچی نمیدونم ببخشید برمیگردم
رفتم پیش مامانم
✓: ا/ت چیشده؟
ا/ت: مامان جونگکوک حالش خوب نیست برای نجات من اومده بود که یونگمین خواست منو بکشه اون اومد جلوم وایساد و تیر خورد و یونگمین فرار کرد
✓: چیمیگی برا خودت تو داری الان بخاطر این پسره گریه میکنی
ا/ت: مامان چرا نمیفهمی که او برای نجات جونم اومده از اینجا برو اگه ببیننت بد میشه
✓:من رفتم گریه کن ولی الکی سعی نکن عاشقش بشی دختره دیوونه نقشهامو خراب نکن
#فیک
#سناریو
part¹⁶ ①⑥
ا/ت: به حرفش گوش نده داره دروغ میده
یونگمین: صداتو میشنوم من دروغ نمیگم جونگکوک
کوک: باهاش دعوا کن تو من بتونم بفرستم پایین
ا/ت: باش
مین سانگ و یونگمین داشتن صحبت کردن بودن من به اونا توجه نمیکردم
کوک: مین سانگ
ا/ت: اومدم
یونگمین درو شکوند
یونگمین: کجا با این عجله
یه تفنگی تو دستش بود
ا/ت: اونو بزار کنار
یونگمین: هه نمیخوام جونگکوک چقدر ساده ای این دخترو مامانش دارن بازیت میدن
کوک: خفه شو
ا/ت: به حرفش گوش نده دیووانه شدی یونگمین
یونگمین:من دیوونه شدم مین سانگ بیا اینجا
ا/ت: نمیام
یونگمین: نمیای
تفنگشو گرفت روبرو جونگکوک
ا/ت: باشه باشه اومدم چیه
خواستم برم جونگکوک دستمو گرفت
کوک: به من اعتماد کرد
یونگمین: دستتو ول کن که پشیمون میشی
ا/ت: جونگکوک ولم کن
مین سانگ بغل کردم
یونگمین با عصبانیت نگاه میکرد خواست تیر بزنه همونطور که مین سانگ بغل کرده بودم
جلوش ایستادم که تیر به من خورد
ا/ت
صدای تیرو شنیدم
ا/ت: چیکار کردی دیوونه شدی
یونگمین سریع فرار کرد
ا/ت:جونگکوکا پاشو ترو خدا
سریع زنگ زدم امبولانس اومد
ا/ت: جونگکوک پاشو پاشو تو خوب میشی من مطمئنم
👩🏻⚕️: خانم لطفا اروم
ا/ت:چطور میتونم اروم باشم
👩🏻⚕️: رسیدیم بیمارستان
رفتیم بیمارستان سریع جونگکوک بردن زنگ زدم به پدر و مادرش سریع اومدن
م.ک: مین سانگ چیشده؟
ا/ت: نمیدونم
پ.ک: چرا صورتت زخمیه چرا جونگکوک اینجاست چی شده
مامانمو پشت دیوار دیدم
ا/ت: من هیچی نمیدونم ببخشید برمیگردم
رفتم پیش مامانم
✓: ا/ت چیشده؟
ا/ت: مامان جونگکوک حالش خوب نیست برای نجات من اومده بود که یونگمین خواست منو بکشه اون اومد جلوم وایساد و تیر خورد و یونگمین فرار کرد
✓: چیمیگی برا خودت تو داری الان بخاطر این پسره گریه میکنی
ا/ت: مامان چرا نمیفهمی که او برای نجات جونم اومده از اینجا برو اگه ببیننت بد میشه
✓:من رفتم گریه کن ولی الکی سعی نکن عاشقش بشی دختره دیوونه نقشهامو خراب نکن
#فیک
#سناریو
۲۶.۱k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.