عشق و قمار

|•عشق و قمار💔🙂•|

#PART_25
#طاها
از دیشبه رها غذا نخورده...
دلم آروم نمیگیره براش چطو میتونه انقدر بی احساس باشع :)
من هر روز بیشتر عاشقش میشم...
پاشدم یکم غذا براش کشیدم و بردم تو اتاقش!.
طاها:رها بیایکم غذا بخور من میرم فق بخور
رها:نمیخورم[بی جون]
طاها:بخور رها خواهش میکنم
رها:باشع بزارش رو میز میخورم...
طاها:چرا خودتو تو این اتاق زندونی میکنی هاع؟!
منکه بهت گفتم حتی حاضرم مرگ مادرمو قسم بخورم که بهت دست نزدم اون شبم خودت مجبورم کردی باهات باشم دارم راس میگم بس کن دیگه‌‌...
رها:قسم بخور مگه نمیگی نکردی قسم بخور دیگه
طاها:به مرگ همین مامانم که حاضرم واسش جونمم بدم من بهت دست نزدم...
رها:باورم شدش مرسیکه خودتو کنترل کردی :)
طاها:بسه دیکه اون شبو فراموش کن حالام پاشو لباساتو عوض کن و بیا پایین باهم غذا بخوریم...

#رها
وقتی فهمیدم واقعا بهم دست نزده خیلی خوشحال شدم چونکه خیلی میترسم...
خیلی مرد بوده که جلوی خودشو گرفته و بهم دست نزده هرکی جای طاها بودش قطعا رابطه میداشت باهام بدون اجازم :)

•ادامه دارد💦🤍•
•انرژی کامنت💜🌸•

sagar🥰🥰
دیدگاه ها (۷۶)

عشق و قمار رهالباس طاها رو در اوردم لباس خودمو پوشیدم ...رفت...

شناختمممم عاشقتم ♥️♥️

|•عشق و قمار💔🙂•|#PART_24#رهاباحرفای طاها ی طوری شدم...میگفت ...

|•عشق و قمار💔🙂•|#PART_23#رهاهزار تا فکر بد و بدت. تو فکرم می...

برادر بی رحم من💔🥀🖤 💫part ۴ویو یورا: با حس سنگینی روی چشمام ...

پارت ۱۳علامت جی _ علامت ا.ت++چه درخواستی ؟ _بابام یک شرط گذا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط