part (36) 🫂🖇🔮
part (36) 🫂🖇🔮
هانا:خب نامجون بیا کارت دارم
نامی:اوکی
هانا:خب نامی فک کنم جیهوپ همه پیزی برات تعریف کرده درسته؟؟
نامی:عاره تعریف کرد
هانا:فک نکنم ته ایو مواد رو از قصد مصرف کرده باشه چدن اون کسی نیست که با این اشنایی پیدا کنه و اونو تهیه کنه
نامی:عاره منم همین فکر رو میکنم
هانا:خب میخوای چیکار کنی؟؟
نامی:باید اون کسی رو که با ته این کاری کرده رو پیدا کنیم
هانا:من ی حدسایی دارم ولی نمیدونم درسته یا نه
نام:خب چی؟؟
هانا:...
پایان فلش بک و همون شیش ماه بعد:/
ته ویو:/
من تقریبا تو استانه درمان بودم هنوز از درمانم مونده بود بعضی اوقات قلبم درد میکنه دکترمم هم چند تا دارو داد تا مواقع اضطراری بخورمش
امروز قرار بود بریم قرارداد جدید ببندیم با ی شرکت امریکایی
قرار بود برم امریکا
بلیط هارو گرفتیم رفتم فرودگاه لیا سریع اومد بغلم
لیا:سلام عشقم خوبی؟؟
ته:عاره اوبم تو خوبی؟؟
لیا:ممنون برو منم میام
ته:اوکی
بعد یونا خیلی افسرده شده بودم توی این مدت لیا بهم دلداری میداد بعد درخواست کرد که دوست پسرش باشم منم قبول کردم الان اون دوست دخترمه
لیا:اع حالت خوبه؟؟
ته:عاره خوبم تورو دیدم بهتر شدم
لیا:از درمانت چخبر؟؟
ته:اونم خوب پیش میره
یونا ویو:/
تو شرکت بودم داشتم پرونده هارو برسی میکردنو قرارداد جدید رو برای شرکت اماده میکردم
کوک:یونا اماده شد؟؟
یونا:عاره امادس فقط باید قراردا بستهشه
کوک:اوکی ممنون
یونا:خواهش میکنم
قرارداد دوساعت دیگه بود
یونا:کوک؟؟
کوک:بله؟؟
یونا:بیا بریم ی چیزی بخوریم
کوک:اوکی
رفته کافه:/
کوک:یونا؟
یونا:بله؟؟
کوک:میخوام ی چیزی بهت بگم
یونا:خوب بگو
کوک:...
پرش زمانی به داخل شرکت:/
یونا:/
الانا بود که مدیر شرکت *** بیاد منتظر نشسته بودیم که اومدن
با کسی که دیدم سر جام خشک شدم
....
اگه گفتین کیه؟؟اونی که فک میکنین هست یا نه؟؟
هانا:خب نامجون بیا کارت دارم
نامی:اوکی
هانا:خب نامی فک کنم جیهوپ همه پیزی برات تعریف کرده درسته؟؟
نامی:عاره تعریف کرد
هانا:فک نکنم ته ایو مواد رو از قصد مصرف کرده باشه چدن اون کسی نیست که با این اشنایی پیدا کنه و اونو تهیه کنه
نامی:عاره منم همین فکر رو میکنم
هانا:خب میخوای چیکار کنی؟؟
نامی:باید اون کسی رو که با ته این کاری کرده رو پیدا کنیم
هانا:من ی حدسایی دارم ولی نمیدونم درسته یا نه
نام:خب چی؟؟
هانا:...
پایان فلش بک و همون شیش ماه بعد:/
ته ویو:/
من تقریبا تو استانه درمان بودم هنوز از درمانم مونده بود بعضی اوقات قلبم درد میکنه دکترمم هم چند تا دارو داد تا مواقع اضطراری بخورمش
امروز قرار بود بریم قرارداد جدید ببندیم با ی شرکت امریکایی
قرار بود برم امریکا
بلیط هارو گرفتیم رفتم فرودگاه لیا سریع اومد بغلم
لیا:سلام عشقم خوبی؟؟
ته:عاره اوبم تو خوبی؟؟
لیا:ممنون برو منم میام
ته:اوکی
بعد یونا خیلی افسرده شده بودم توی این مدت لیا بهم دلداری میداد بعد درخواست کرد که دوست پسرش باشم منم قبول کردم الان اون دوست دخترمه
لیا:اع حالت خوبه؟؟
ته:عاره خوبم تورو دیدم بهتر شدم
لیا:از درمانت چخبر؟؟
ته:اونم خوب پیش میره
یونا ویو:/
تو شرکت بودم داشتم پرونده هارو برسی میکردنو قرارداد جدید رو برای شرکت اماده میکردم
کوک:یونا اماده شد؟؟
یونا:عاره امادس فقط باید قراردا بستهشه
کوک:اوکی ممنون
یونا:خواهش میکنم
قرارداد دوساعت دیگه بود
یونا:کوک؟؟
کوک:بله؟؟
یونا:بیا بریم ی چیزی بخوریم
کوک:اوکی
رفته کافه:/
کوک:یونا؟
یونا:بله؟؟
کوک:میخوام ی چیزی بهت بگم
یونا:خوب بگو
کوک:...
پرش زمانی به داخل شرکت:/
یونا:/
الانا بود که مدیر شرکت *** بیاد منتظر نشسته بودیم که اومدن
با کسی که دیدم سر جام خشک شدم
....
اگه گفتین کیه؟؟اونی که فک میکنین هست یا نه؟؟
۴۰.۶k
۱۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.