fake j hope
fake j_hope
part*13
فردا
هوبی: خوش اومدی
دینا: رفتی مسافرت به من چیزی نگفتی
هوبی: خب یهویی شد نتونستم بگم
دینا: خب اشکالی نداره راستی عمارتت خیلی خوشگه
هوبی: ممنونم ولی چرا اینو میگی
دینا: جیهوپ عزیزم
هوبی: جانم
دینا: این خونه رو میتونی به نام من بزنی
هوبی: چی
دینا: گفتم که
هوبی: شنیدم حالا چرا
دینا: همینجوری دلم میخواد ماله من باشه
هوبی: دینا اینجا ماله خودم نیست یعنی ماله خودمه و به اسم پدرم و شریکشه
دینا: عزیزم زود باور شدی داشتم شوخی میکردم اخه میخوام چیکار همین که تورو دارم دیگه هیچی نمیخوام
هوبی: ☺️
دینا: وایی یادم رفت
هوبی: چیو
دینا: باید به مامانم زنگ بزنم
هوبی: خب باشه
دینا: اینجا زیاد خط نمیده میرم تو اشپز خونه زنگ بزنم
هوبی: باشه عزیزم
دید ا.ت
تو اشپز خونه بودم دختره اومد گوشیشو در اورد
و به یکی زنگ زد
دینا: الو عزیزم
😎: جانم
دینا: ببین نشد که خونه رو به نامم بزنه خب چیکار کنم
😎: کسی به غیر از تو اونجا هست
دینا: خدمتکار که معلوم نیست کجاست
😎: خدمتکارا میدونن که تو اونجایی
دینا: نه بگو ببینم چی میخوای بگی
😎: کار اون پسره تموم کنه و سند خونشو بردار اثر انگشت بگیر ازش
دینا: یعنی چی یعنی من پسره بکشم
😎: آره تموش کن
دینا:هی من نمیدونم سند رو کجا میزاره
😎: خب وقتی کشتیش یه اثر انگشت ازش بگیر بیا بیرون من بیرون منتظرتم
دینا: ولی من نمیتونم بکشمش
😎: اسلحه همراهته
دینا: آره
😎: اصلا با اسلحه تحدیدش کن
دینا: اخه نمیشه خودش یه مافیاست که ممکنه یه تفنگ در بیاره سریع منو بکشه
😎: غلط کرد خب برو بکشش و سریع بیا بیرون
دینا: باشه عزیزم خب خداحافظ
#جیهوپ
#فیک
#سناریو
part*13
فردا
هوبی: خوش اومدی
دینا: رفتی مسافرت به من چیزی نگفتی
هوبی: خب یهویی شد نتونستم بگم
دینا: خب اشکالی نداره راستی عمارتت خیلی خوشگه
هوبی: ممنونم ولی چرا اینو میگی
دینا: جیهوپ عزیزم
هوبی: جانم
دینا: این خونه رو میتونی به نام من بزنی
هوبی: چی
دینا: گفتم که
هوبی: شنیدم حالا چرا
دینا: همینجوری دلم میخواد ماله من باشه
هوبی: دینا اینجا ماله خودم نیست یعنی ماله خودمه و به اسم پدرم و شریکشه
دینا: عزیزم زود باور شدی داشتم شوخی میکردم اخه میخوام چیکار همین که تورو دارم دیگه هیچی نمیخوام
هوبی: ☺️
دینا: وایی یادم رفت
هوبی: چیو
دینا: باید به مامانم زنگ بزنم
هوبی: خب باشه
دینا: اینجا زیاد خط نمیده میرم تو اشپز خونه زنگ بزنم
هوبی: باشه عزیزم
دید ا.ت
تو اشپز خونه بودم دختره اومد گوشیشو در اورد
و به یکی زنگ زد
دینا: الو عزیزم
😎: جانم
دینا: ببین نشد که خونه رو به نامم بزنه خب چیکار کنم
😎: کسی به غیر از تو اونجا هست
دینا: خدمتکار که معلوم نیست کجاست
😎: خدمتکارا میدونن که تو اونجایی
دینا: نه بگو ببینم چی میخوای بگی
😎: کار اون پسره تموم کنه و سند خونشو بردار اثر انگشت بگیر ازش
دینا: یعنی چی یعنی من پسره بکشم
😎: آره تموش کن
دینا:هی من نمیدونم سند رو کجا میزاره
😎: خب وقتی کشتیش یه اثر انگشت ازش بگیر بیا بیرون من بیرون منتظرتم
دینا: ولی من نمیتونم بکشمش
😎: اسلحه همراهته
دینا: آره
😎: اصلا با اسلحه تحدیدش کن
دینا: اخه نمیشه خودش یه مافیاست که ممکنه یه تفنگ در بیاره سریع منو بکشه
😎: غلط کرد خب برو بکشش و سریع بیا بیرون
دینا: باشه عزیزم خب خداحافظ
#جیهوپ
#فیک
#سناریو
۷.۹k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.