لطفا آهنگ sing for you از گروه exo رو برای این قسمت گوش ب
لطفا آهنگ sing for you از گروه exo رو برای این قسمت گوش بدبن
ولی باید باید گوش بدین
✿ستارگان عاشق✿
پارت〔۵۰〕
✬ته یون✬
جلو در مدرسه ماشینو نگه داشتم.هنوز درتعجب بودم چرا هیومین نخواس خونوادشو ببینه.هردوتاشون پکر بودن.وااا خوب همو پیدا کردن باید خوشحال باشن.خداروشکر شی وونم هیچ آسیبی به هیو نرسونده بود.
سهون درو برای هیو باز کرد.دوتاشون رفتن.رفتم سمت پارکینگو ماشینمو پارک کردم.از ماشین پیاده شدم.یهو بکهیون جلوم ظاهر شد.ترسیدم دستمو گذاشتم رو قلبم
_هی! حالتش عجیب بود تا حالا اونجوری ندیده بودمش.
آروم گفت:میتونم یه لحظه باهات حرف بزنم. _فک کنم سال پیش همه چی بین ما تموم شده بود. &زیاد وقتتو نمیگیرم
به ماشین تکیه دادم_اوکی میشنوم تو چشمام نگاه کرد.ضربان قلبم رفت بالا،دستام شروع کرد به لرزیدن.دستامو بردم پشتم._حرفی نداری بگی؟
&تو......تو واقعا ازم متنفری؟ یکم از سوالش جا خوردم،برای چی همچین فکری میکرد. _باهات رک حرف بزنم؟ &قول میدم دیگه نیام سراغت فقط......صادقانه جوابمو بده._نه دلیلی برای متنفر بودن نمیبینم،ولی به نظرم رابطمون کاملا احمقانه بود.خوب دیگه حرفی نداری؟ من میرم.
اومدم از کنارش رد شم دستمو گرفت.بهش نگاه کردم&تو منو مقصر میدونی؟ با اینکه کمپانی مجبورمون کرد؟
_چرا فک میکنی من از تو متنفرم یا تورو مقصر میدونم؟
&چون خودت گفتی آزارت میدم
_من؟کی همچین حرفی زدم.باید برم حداقل سر زنگ رقص برسم.
دستمو از دستش کشیدم بیرون.قلبم درد میکرد،باید خودمو نگه میداشتم.
اومد جلوم و سریع بغلم کرد.
_بک... &میدونی چقد دلم هوس اینکه دوباره بغلت کنمو کرده بود.بغض تو صداشو حس کردم.ولی نمیخواسم دوباره اذیت شه نمیخواسم زجر بکشه.ما نمیتونستیم بهم برسیم پس نباید کاری میکردم تا دوباره بهم فکر کنه.
_من دیگه به تو فکر نمیکنم.من فراموشت کردم،برام سخت بود بیون بکهیون....من نمیتونم باز درد عشقو تحمل کنم.دارم هرروز از همه جا دورتر میشم تو نمیتونی بفهمی؟اس ام داره بقیه رو به شما نزدیک میکنه منو دورتر.خواهش میکنم بس کن.
ولم کرد چشماش پر اشک بود.خودم نفهمیدم چجوری گونه هام خیس شده&میخوای فراموشت کنم؟سرمو به نشونه آره تکون دادم.داد زد:آخه چجوری لعنتیییییی،هاااان؟ من حق عاشق شدنو ندارمممم؟چجوری از دختری که دوسش دارم بگذرممم؟بلند گفتم:نههههه تو...حق عاشق شدنو...نداری
با دستم اشکامو پاک کردم و از پارکینگ اومدم بیرون.به دیوار تکیه دادم.هق هقام بلندتر شددستمو گذاشتم جلو دهنم.
★یونا★
تیفانی:یونا باهام میای بریم خرید؟ لبخند زدم_اوم آره ولی باید برام یه چیزی بخریا! خندید:اوکی به یه بستنی مهمونت میکنم.سوییچشو انداخت سمتم$زحمت این عروسک منو بکش برو از پارکینگ بیار_باشه$فقط مواظب باشیا بابام دیه برام ماشین نمیخره ها_اوکی
از خوابگاه اومدم بیرون.اووووه چه هوای خوبیه تو زمستون.خورشید بی حال تو آسمون بود.
رفتم تو پارکینگ یهو یه صدا خشکم کرد& آخه چجوری لعنتیییییی،هاااان؟ من حق عاشق شدنو ندارمممم؟چجوری از دختری که دوسش دارم بگذرممم؟
پشت یه ستون قایم شدم.بک رو بروی ته یون واستاده بود.چشمای هردوشون پر اشک بود.ته یون: نههههه تو...حق عاشق شدنو...نداری با تعجب به دوتاشون نگاه کردم.ته یون با ناراحتی رفت بیرون.بکهیون خشکش زده بود.نمیدونم چرا این پسر انقدر فکرمو مشغول کرده بود،رفتم سمتش.متوجه حضورم نشده بودنشست رو زمین و زانوهاشو بغل کرد،سرشم گذاشت روش. _ Deoneun mangseoriji ma jebal nae simjangeul geodueo ga
Geurae nalkaroulsurok joha dalbit jochado nuneul gameun bam Na anin dareun namjayeotdamyeon huigeuk anui han gujeorieotdeoramyeon
Neoui geu saranggwa bakkun sangcheo modu taewobeoryeo
Baby dont cry tonight eodumi geochigo namyeon
Baby dont cry tonight eobseotdeon iri doel geoya
Mulgeopumi doeneun geoseun nega aniya kkeutnae mollaya haetdeon
So baby dont cry cry nae sarangi neol jikil teni
سرشو اورد بالا و نگام کرد.لبخند زدم
&تو همه چیو....دیدی؟ _نه یکمشو.تو دومین بارته داری جلوم گریه میکنیا. لبخند تلخی زد:خوب تو این مواقع ظاهر میشی.
نشستم کنارش_نمیخوام دخالت کنم ولی دوستم ندارم درمورد ته یون فکر بدی کنی.اون آدم ضعیفیه.البته از جهت عشق.قلب مهربونی داره ولی اون قلب خیلی زود میشکنه.موقعی که بهم زدین خیلی داغون شد.غذا نمیخورد،همه ی ما نگرانش بودیم
به سختی تونست فراموشت کنه،خیلی دوست داشت.ولی بهش حق بده،بی محلی میکنه.اون از عشق....میترسه و بنظرش بدترین چیز دنیاس.
سر بک افتاد رو شونه م.با تعجب نگاش کردم.چشمای خیسشو بسته بود.با دست لرزون اشک رو گونه شو پاک کردم.
#loverstars
ولی باید باید گوش بدین
✿ستارگان عاشق✿
پارت〔۵۰〕
✬ته یون✬
جلو در مدرسه ماشینو نگه داشتم.هنوز درتعجب بودم چرا هیومین نخواس خونوادشو ببینه.هردوتاشون پکر بودن.وااا خوب همو پیدا کردن باید خوشحال باشن.خداروشکر شی وونم هیچ آسیبی به هیو نرسونده بود.
سهون درو برای هیو باز کرد.دوتاشون رفتن.رفتم سمت پارکینگو ماشینمو پارک کردم.از ماشین پیاده شدم.یهو بکهیون جلوم ظاهر شد.ترسیدم دستمو گذاشتم رو قلبم
_هی! حالتش عجیب بود تا حالا اونجوری ندیده بودمش.
آروم گفت:میتونم یه لحظه باهات حرف بزنم. _فک کنم سال پیش همه چی بین ما تموم شده بود. &زیاد وقتتو نمیگیرم
به ماشین تکیه دادم_اوکی میشنوم تو چشمام نگاه کرد.ضربان قلبم رفت بالا،دستام شروع کرد به لرزیدن.دستامو بردم پشتم._حرفی نداری بگی؟
&تو......تو واقعا ازم متنفری؟ یکم از سوالش جا خوردم،برای چی همچین فکری میکرد. _باهات رک حرف بزنم؟ &قول میدم دیگه نیام سراغت فقط......صادقانه جوابمو بده._نه دلیلی برای متنفر بودن نمیبینم،ولی به نظرم رابطمون کاملا احمقانه بود.خوب دیگه حرفی نداری؟ من میرم.
اومدم از کنارش رد شم دستمو گرفت.بهش نگاه کردم&تو منو مقصر میدونی؟ با اینکه کمپانی مجبورمون کرد؟
_چرا فک میکنی من از تو متنفرم یا تورو مقصر میدونم؟
&چون خودت گفتی آزارت میدم
_من؟کی همچین حرفی زدم.باید برم حداقل سر زنگ رقص برسم.
دستمو از دستش کشیدم بیرون.قلبم درد میکرد،باید خودمو نگه میداشتم.
اومد جلوم و سریع بغلم کرد.
_بک... &میدونی چقد دلم هوس اینکه دوباره بغلت کنمو کرده بود.بغض تو صداشو حس کردم.ولی نمیخواسم دوباره اذیت شه نمیخواسم زجر بکشه.ما نمیتونستیم بهم برسیم پس نباید کاری میکردم تا دوباره بهم فکر کنه.
_من دیگه به تو فکر نمیکنم.من فراموشت کردم،برام سخت بود بیون بکهیون....من نمیتونم باز درد عشقو تحمل کنم.دارم هرروز از همه جا دورتر میشم تو نمیتونی بفهمی؟اس ام داره بقیه رو به شما نزدیک میکنه منو دورتر.خواهش میکنم بس کن.
ولم کرد چشماش پر اشک بود.خودم نفهمیدم چجوری گونه هام خیس شده&میخوای فراموشت کنم؟سرمو به نشونه آره تکون دادم.داد زد:آخه چجوری لعنتیییییی،هاااان؟ من حق عاشق شدنو ندارمممم؟چجوری از دختری که دوسش دارم بگذرممم؟بلند گفتم:نههههه تو...حق عاشق شدنو...نداری
با دستم اشکامو پاک کردم و از پارکینگ اومدم بیرون.به دیوار تکیه دادم.هق هقام بلندتر شددستمو گذاشتم جلو دهنم.
★یونا★
تیفانی:یونا باهام میای بریم خرید؟ لبخند زدم_اوم آره ولی باید برام یه چیزی بخریا! خندید:اوکی به یه بستنی مهمونت میکنم.سوییچشو انداخت سمتم$زحمت این عروسک منو بکش برو از پارکینگ بیار_باشه$فقط مواظب باشیا بابام دیه برام ماشین نمیخره ها_اوکی
از خوابگاه اومدم بیرون.اووووه چه هوای خوبیه تو زمستون.خورشید بی حال تو آسمون بود.
رفتم تو پارکینگ یهو یه صدا خشکم کرد& آخه چجوری لعنتیییییی،هاااان؟ من حق عاشق شدنو ندارمممم؟چجوری از دختری که دوسش دارم بگذرممم؟
پشت یه ستون قایم شدم.بک رو بروی ته یون واستاده بود.چشمای هردوشون پر اشک بود.ته یون: نههههه تو...حق عاشق شدنو...نداری با تعجب به دوتاشون نگاه کردم.ته یون با ناراحتی رفت بیرون.بکهیون خشکش زده بود.نمیدونم چرا این پسر انقدر فکرمو مشغول کرده بود،رفتم سمتش.متوجه حضورم نشده بودنشست رو زمین و زانوهاشو بغل کرد،سرشم گذاشت روش. _ Deoneun mangseoriji ma jebal nae simjangeul geodueo ga
Geurae nalkaroulsurok joha dalbit jochado nuneul gameun bam Na anin dareun namjayeotdamyeon huigeuk anui han gujeorieotdeoramyeon
Neoui geu saranggwa bakkun sangcheo modu taewobeoryeo
Baby dont cry tonight eodumi geochigo namyeon
Baby dont cry tonight eobseotdeon iri doel geoya
Mulgeopumi doeneun geoseun nega aniya kkeutnae mollaya haetdeon
So baby dont cry cry nae sarangi neol jikil teni
سرشو اورد بالا و نگام کرد.لبخند زدم
&تو همه چیو....دیدی؟ _نه یکمشو.تو دومین بارته داری جلوم گریه میکنیا. لبخند تلخی زد:خوب تو این مواقع ظاهر میشی.
نشستم کنارش_نمیخوام دخالت کنم ولی دوستم ندارم درمورد ته یون فکر بدی کنی.اون آدم ضعیفیه.البته از جهت عشق.قلب مهربونی داره ولی اون قلب خیلی زود میشکنه.موقعی که بهم زدین خیلی داغون شد.غذا نمیخورد،همه ی ما نگرانش بودیم
به سختی تونست فراموشت کنه،خیلی دوست داشت.ولی بهش حق بده،بی محلی میکنه.اون از عشق....میترسه و بنظرش بدترین چیز دنیاس.
سر بک افتاد رو شونه م.با تعجب نگاش کردم.چشمای خیسشو بسته بود.با دست لرزون اشک رو گونه شو پاک کردم.
#loverstars
۵.۵k
۱۸ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.