تنفر تا عشق
#تنفر_تا_عشق
#اد_جئون
#پارت_21
ساعت 7 بود رفتم اتافم جدیدا هرچی میسد میومدم ت اتاقم چون تنها جایی بود که کسی رومخم نمیرم و اونجا راحت بودم
جدیدا میخاستم ی مینی سریال ببینم اما وقت نمیشد اما الان بهترین موقع بود
شروع کردم ب فیلم دیدن چندتا قسمت از فیلم رو دیدم که نفهمیدم کی خابم برد!
فلش بک ب چند ساعت بعد
وقتی بلند شدم هوا کاملا تاریک بود گوشیمو روشن کردم ک ساعت 3 صب رو نشون میداد
و صدای غار و غور شکمم که هفتا کوچه اونور ترم میرفت
رفتم پایین تا یچی کفت کنم
در یخچال رو باز کردم که یکم از غذای شام بود
.......
وقتی غذا رو تموم کردم داشتم میرفتم بالا که باکله رفتم ت ینفر
اون ینفرم تهیونگ بود
ات:ببخشی
ته: عیب نرع راستی برای شام چر نیومدی؟
ات:حوصله نداشتم
ته:چر تا الان نخابیدی؟
ات:من که تازع بلند شدم ولی خدت چر نخابیدی؟
ته:خابم نمیبرد
ات:اهان خب الان میری میخابی اوکی؟(دستوری
ته :اوکی(خنده کم
بعدش دوبارع رفتم اتاقم با اینکه این همه خابیده بودم اما بازم خابم میومد
و گرفتم خابیدم
صب بلند شدم رفتم گلاب ب روتون رفتم دستشویی و کار های لازم ک اصن بهتون ربط ندارع رو کردم
بعدشم اومدم بیرون و یکم ب صورتم مالیدم
بعدش گوشیم رو برداشتم و ساعتش رو نگا کردم ک 11 بود
رفتم پایین که ی دختره رو مبل نشسته بود مشغول حرف زدن با پسرا بود و کوک هم پیشش نشته بود و دستش دور گردن دختره بود
معلوم بود ادم فیس افاده ایی بدون توجه بهش رفتم پیش ته نشستم
سئون:سلام(کنایه زور
ات:سلام، معرفی نمیکنین؟
سئون :سئونم ....کوک
با حرفی ک زد برگام ریخت واقعا؟؟
نظراتتون👀👼🏻
#اد_جئون
#پارت_21
ساعت 7 بود رفتم اتافم جدیدا هرچی میسد میومدم ت اتاقم چون تنها جایی بود که کسی رومخم نمیرم و اونجا راحت بودم
جدیدا میخاستم ی مینی سریال ببینم اما وقت نمیشد اما الان بهترین موقع بود
شروع کردم ب فیلم دیدن چندتا قسمت از فیلم رو دیدم که نفهمیدم کی خابم برد!
فلش بک ب چند ساعت بعد
وقتی بلند شدم هوا کاملا تاریک بود گوشیمو روشن کردم ک ساعت 3 صب رو نشون میداد
و صدای غار و غور شکمم که هفتا کوچه اونور ترم میرفت
رفتم پایین تا یچی کفت کنم
در یخچال رو باز کردم که یکم از غذای شام بود
.......
وقتی غذا رو تموم کردم داشتم میرفتم بالا که باکله رفتم ت ینفر
اون ینفرم تهیونگ بود
ات:ببخشی
ته: عیب نرع راستی برای شام چر نیومدی؟
ات:حوصله نداشتم
ته:چر تا الان نخابیدی؟
ات:من که تازع بلند شدم ولی خدت چر نخابیدی؟
ته:خابم نمیبرد
ات:اهان خب الان میری میخابی اوکی؟(دستوری
ته :اوکی(خنده کم
بعدش دوبارع رفتم اتاقم با اینکه این همه خابیده بودم اما بازم خابم میومد
و گرفتم خابیدم
صب بلند شدم رفتم گلاب ب روتون رفتم دستشویی و کار های لازم ک اصن بهتون ربط ندارع رو کردم
بعدشم اومدم بیرون و یکم ب صورتم مالیدم
بعدش گوشیم رو برداشتم و ساعتش رو نگا کردم ک 11 بود
رفتم پایین که ی دختره رو مبل نشسته بود مشغول حرف زدن با پسرا بود و کوک هم پیشش نشته بود و دستش دور گردن دختره بود
معلوم بود ادم فیس افاده ایی بدون توجه بهش رفتم پیش ته نشستم
سئون:سلام(کنایه زور
ات:سلام، معرفی نمیکنین؟
سئون :سئونم ....کوک
با حرفی ک زد برگام ریخت واقعا؟؟
نظراتتون👀👼🏻
۴۳۸
۰۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.