مژع های خیص🌝🖤
#مژع_های_خیص🌝🖤
PArt15
_______
ارسلان: سلااام اتوسا خوبی
اتوسا: دیانا این کیه
دیانا: ارسلانه رلم
ارسلان: دیا اتوسا چش......نزاش ادمه بدم
دیانا: هیـص بعدا حرف میزنیم
ارسلان: پام گزاشتم رو گاز رفتیم قبرصتون...
دیانا: نشصیم پای قبرش...پانی کجایی ببینی بهترین رفیقات چی میکشن کجاییی چق دلم برات تنگ شده...
اتوسا:سر قبر پانیذ بودیم همینجوری عشک میریختم صرمو عاوردم بالا خیره شدم ب ی دختر خیره بهش میرفتم جلو موهاش لخت مشکی بود دصتمو گزاشتم رو شونش ک دوید رف......ت کی هصییییی
دیانا: اتوسا بیا بریم
اتوسا: دیانا او پانیذ بود
دیانا: ن عیزم پانیذ مرده فدات شم
اتوسا: شاید داره دورمون میزنه
دیانا: اتوسا بیا بریم فدت شم
ارسلان: دیا شاید اتوسا راص میگ پانیذ صمیمی ترین دوصش پانیذ بوده شای قبل فراموشی گرفتنش پانیذ ی چیزی بش گ....
دیانا: نزاشتم حرفشو ادامه بده.....فلن صکوت کو میریم خونه حرف میزنیم
ارسلان: اتوسا رو رصوندیم خونش
دیانا: اتوسا تا بالا همرات بیام
اتوسا: ن خدم میرم
دیانا: مواظب خدت باش
اتوسا: دیانا
دیانا: جانم
اتوسا: میتونی فردا بیای بریم من حافظمو پیدا کنم
دیانا: ارح فدات شم
اتوسا: مرصی خدافص
دیانا: خدافص
ارسلان: حرکت کردیم صمت خونه خدمون کلیدو دادم دیانا بره خونه ماشینو بردم ت پارکینگ با صدای خلی اروم پانیذو صدا زدم پانیذ پانیذ کجایی میدونم اینجایی
پانیذ: بله چی مگی
ارسلان: چکاری بود کردی
پانیذ: دلم براشون تنگیدع بود خ
ارسلان: نباید بت میگفتم اصن
پانیذ: کی ای بازی کصیف پارصا تموم میشه اهه
ارسلان: م دیگ نمیکشم دیا خدش ب اندازع کافی عزاب کشیده دیگ نمیخام م براش عزاب باشم دیشب ب پارصا گفتم دیگ م نیصم...
پانیذ: ولی م نمیتونم م پولشو برا عازاد کردن بابام لازم دارم...
دیانا: دیدم ارسلان دیر کرده رفتم ت بالکن دیدم ارسلان داره با یکی حرف میزنه ملوم نبود کیه......ارسلاااااننن
ارسلان: یهو دیا صدام زد صرمو عاوردم بالا دیدم ت بالکن هص....جانم
دیانا: با کی حرف میزنی
ارسلان: ای عاقاعه ماشینش جای ماشین ما پارک کردع بود الا میام برو تو
دیانا: بدو بیا
ارسلان: ولی دیا فک میکنه ت مردی پ برو دیگ
پانیذ: ولی یروز خدم پارصارو لو میدم
ارسلان: برو دیگ خدافص
پانیذ: خدافص
______________
•ادامه دارد•🌝🖤
داصتان شروع شدددد
PArt15
_______
ارسلان: سلااام اتوسا خوبی
اتوسا: دیانا این کیه
دیانا: ارسلانه رلم
ارسلان: دیا اتوسا چش......نزاش ادمه بدم
دیانا: هیـص بعدا حرف میزنیم
ارسلان: پام گزاشتم رو گاز رفتیم قبرصتون...
دیانا: نشصیم پای قبرش...پانی کجایی ببینی بهترین رفیقات چی میکشن کجاییی چق دلم برات تنگ شده...
اتوسا:سر قبر پانیذ بودیم همینجوری عشک میریختم صرمو عاوردم بالا خیره شدم ب ی دختر خیره بهش میرفتم جلو موهاش لخت مشکی بود دصتمو گزاشتم رو شونش ک دوید رف......ت کی هصییییی
دیانا: اتوسا بیا بریم
اتوسا: دیانا او پانیذ بود
دیانا: ن عیزم پانیذ مرده فدات شم
اتوسا: شاید داره دورمون میزنه
دیانا: اتوسا بیا بریم فدت شم
ارسلان: دیا شاید اتوسا راص میگ پانیذ صمیمی ترین دوصش پانیذ بوده شای قبل فراموشی گرفتنش پانیذ ی چیزی بش گ....
دیانا: نزاشتم حرفشو ادامه بده.....فلن صکوت کو میریم خونه حرف میزنیم
ارسلان: اتوسا رو رصوندیم خونش
دیانا: اتوسا تا بالا همرات بیام
اتوسا: ن خدم میرم
دیانا: مواظب خدت باش
اتوسا: دیانا
دیانا: جانم
اتوسا: میتونی فردا بیای بریم من حافظمو پیدا کنم
دیانا: ارح فدات شم
اتوسا: مرصی خدافص
دیانا: خدافص
ارسلان: حرکت کردیم صمت خونه خدمون کلیدو دادم دیانا بره خونه ماشینو بردم ت پارکینگ با صدای خلی اروم پانیذو صدا زدم پانیذ پانیذ کجایی میدونم اینجایی
پانیذ: بله چی مگی
ارسلان: چکاری بود کردی
پانیذ: دلم براشون تنگیدع بود خ
ارسلان: نباید بت میگفتم اصن
پانیذ: کی ای بازی کصیف پارصا تموم میشه اهه
ارسلان: م دیگ نمیکشم دیا خدش ب اندازع کافی عزاب کشیده دیگ نمیخام م براش عزاب باشم دیشب ب پارصا گفتم دیگ م نیصم...
پانیذ: ولی م نمیتونم م پولشو برا عازاد کردن بابام لازم دارم...
دیانا: دیدم ارسلان دیر کرده رفتم ت بالکن دیدم ارسلان داره با یکی حرف میزنه ملوم نبود کیه......ارسلاااااننن
ارسلان: یهو دیا صدام زد صرمو عاوردم بالا دیدم ت بالکن هص....جانم
دیانا: با کی حرف میزنی
ارسلان: ای عاقاعه ماشینش جای ماشین ما پارک کردع بود الا میام برو تو
دیانا: بدو بیا
ارسلان: ولی دیا فک میکنه ت مردی پ برو دیگ
پانیذ: ولی یروز خدم پارصارو لو میدم
ارسلان: برو دیگ خدافص
پانیذ: خدافص
______________
•ادامه دارد•🌝🖤
داصتان شروع شدددد
۲۵.۲k
۰۹ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.