دو پارتی لینو ... وقتی فکر میکنه p1
مثل هر دوشنبه دیگه ای سر زنگ کسل کننده علوم نشسته بودی داشتی از پنجره کلاس به بیرون نگاه میکردی هیچ تمرکزی روی درس نداشتی شاید دلیلش دعوای شدیدی بود که چند رو پیش با لینو داشتی بهتر بگم بعد از اون دعوا سر هیچ چیزی تمرکز نداشتی و فقط و فقط داشتی به حرفایی که لینو بهت زده بود فکر میکردی خیلی نگرانش بودی بعد از اون دعوای مزخرف باهاش تماسی نداشتی اعضا هم ازش بی خبر بودن
سعی میکردی زیاد بهش فکر نکنی و خودت رو سر گرم کنی اما ناخداگاه شروع به گریه کردی از معلمت اجازه گرفتی به سمت دستشویی مدرسه رفتی
صدای داد لینو داشت توی سرت میپیچید آستین لباست رو بالا زدی به دست کبودت گناه کردی
(چند روز پیش)
لینو عشقم اومدی
_اون پسر کی بود که تورو رسوند
+عشقم اون دوستم بود
_اگه دوستت بود پس چرا من تا الان ندیده بودمش
+خوب.. دوست دوران بچگمیه تازه اومده سئول برای همینم تا حالا ندیدیش
بازوت رو محکم فشار میده جوری که دردت میگیر و دستت کبود میشه بعش تو رو میکوبونه به دیوار با چشمایی که میتوستی توش آتیش نفرت و خشم رو ببینی بهت مگه
+عزیزم میشه بازوم رو ول کنی داره دردم میاد
_پس یه جین راست میگفت
+چچی..چی رو؟
+عزیزم داری منو میترسونی
_من عزیز تو نیستم
_چطور آخه چطور تونستی به من خیانت کنی
+کی..کی یه همیچین مزخرفی رو بهت گفته؟
+من بهت خیانت نکردم
_ازت متنفرم
_همین الان وسایلت رو جمع کن و از خونم گمشو بیرون دیگه نمیخوام ریختت رو ببینم
_حالم ازت بهم میخوره
بعد از گفتن همه این حرفا که هر کلمش قلبت رو تیکه تیکه میکرد رفت توی اتاقش بعد از چند دقیقه با یه چمدون لباس اومد سمتت تو رو از خونه ای که قرار بود برزگ شدن بچه هاتون رو توش ببینین انداختت بیرون
(زمان حال)
بعد از چند دقیقه گریه بالاخره تونستی ذهن بهم ریختت رو جمع کنی خواستی برگردی سر کلاست که ...
برای پارت اخر این دوپارتی لطفا شرایط رو برسونید
10 تا لایک
5 تا کامنت
پارت اخرشو بعد این شرایط میزارم براتون :)
سعی میکردی زیاد بهش فکر نکنی و خودت رو سر گرم کنی اما ناخداگاه شروع به گریه کردی از معلمت اجازه گرفتی به سمت دستشویی مدرسه رفتی
صدای داد لینو داشت توی سرت میپیچید آستین لباست رو بالا زدی به دست کبودت گناه کردی
(چند روز پیش)
لینو عشقم اومدی
_اون پسر کی بود که تورو رسوند
+عشقم اون دوستم بود
_اگه دوستت بود پس چرا من تا الان ندیده بودمش
+خوب.. دوست دوران بچگمیه تازه اومده سئول برای همینم تا حالا ندیدیش
بازوت رو محکم فشار میده جوری که دردت میگیر و دستت کبود میشه بعش تو رو میکوبونه به دیوار با چشمایی که میتوستی توش آتیش نفرت و خشم رو ببینی بهت مگه
+عزیزم میشه بازوم رو ول کنی داره دردم میاد
_پس یه جین راست میگفت
+چچی..چی رو؟
+عزیزم داری منو میترسونی
_من عزیز تو نیستم
_چطور آخه چطور تونستی به من خیانت کنی
+کی..کی یه همیچین مزخرفی رو بهت گفته؟
+من بهت خیانت نکردم
_ازت متنفرم
_همین الان وسایلت رو جمع کن و از خونم گمشو بیرون دیگه نمیخوام ریختت رو ببینم
_حالم ازت بهم میخوره
بعد از گفتن همه این حرفا که هر کلمش قلبت رو تیکه تیکه میکرد رفت توی اتاقش بعد از چند دقیقه با یه چمدون لباس اومد سمتت تو رو از خونه ای که قرار بود برزگ شدن بچه هاتون رو توش ببینین انداختت بیرون
(زمان حال)
بعد از چند دقیقه گریه بالاخره تونستی ذهن بهم ریختت رو جمع کنی خواستی برگردی سر کلاست که ...
برای پارت اخر این دوپارتی لطفا شرایط رو برسونید
10 تا لایک
5 تا کامنت
پارت اخرشو بعد این شرایط میزارم براتون :)
۵.۶k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.