پارت ۱۰۰
پارت ۱۰۰
#جویی
بعد از ساعت ها گشت زدن توی دانشگاه برگشتیم به هتل ! همه رفتن تو اتاق هاشون ! یهو دیدم پذیرش هتل میگن یکی دنبالمه توی لابی نشسته ! با دیدنش خشکم زد و عرق سرد کردم... ته جونگ!! یکی از خم کلاسی هام بود که بهم اعتراف کرد ولی ردش کردم. چرا اینجا بود. پسر یه خانواده پولدار و قدرتمند تو پاریس بود . چندین بار منو تهدید کرده بود ولی ازش نمیترسیدم ..اون نمیتونه بهم آسیبی بزنه !
من: ته جونگ ؟!!! اینجا چیکار داری ؟؟ ( فرانسوی )
ته جونگ: هه! جویی لازم نیست فرانسوی حرف بزنیم! من کره ای هم بلدم ! بیا بشین دلم برا صورت ماهت و اندام سکسی ت تنگ شده !!
من: همین الان از هتل من گورتو گم کن بیرون ! وقتی میبینمت حالم ازت به هم میخوره ! تو رقت انگیزی میدونی؟؟
یهو عصبی شد و اومد سمتم ولی وقتی فهمید تو لابی هستیم جلوتر نیومد ! ازش میترسیدم
ته جونگ: جویی ! فکر نکن فراموشت کردم ! تا بدستت نیارم ولت نمیکنم! من خیلی سمجم!
من: تو نمیتونی ! .. هه من و تو !؟؟ اصلا به هم نمیخوریم !
ته جونگ: چرا که نه ! من خیلی پول دارم تو هم همین طور!
من: من شهرت دارم ولی تو چی ؟؟ من با سلبریتی ها باید قرار بزارم ! نه با توی حرومزاده !
تا اینو گفتم قاطی کرد و دستمو گرفت و کشوند دنبال خودش توی یه راهرو و منو چسپوند به دیوار ..
من: دست کثیفت رو به من نزن منحرف ! همین الان دوربین ها کارتو فیلم گرفتن و میتونم به جرم تجاوز جنسی چند ماه بندازمت زندان !
ازم فاصله گرفت ! ترسیده بودم ولی جلوه قدرتمند م رو نشون دادم...
ته جونگ: تموم قوانین رو هم که حفظ کردی ! ولی بدون سایه به سایه دنبالتم! ولت نمیکنم !
رفت بیرون از هتل ! با ترس و بدو رفتم پذیرش هتل و عکسشو نشون دادم
من: از این به بعد اینو راه ندین حتی تو محوطه هتل ! این یه آدم خطرناکه !
با ترس و لرزی که افتاد تو بدنم رفتم سمت آسانسور.. نکنه بلایی سرم بیاره. چرا همه میخوان با تهدید کردن من دلمو بدست بیارن؟؟ از آسانسور اومدم بیرون و طبقه ۱۸ بودم. یهو دیدم تهیونگ از اتاقش اومد بیرون. نمیخواستم منو با این قیافه رنگ پریده ببینه به خاطر همون به سرعت رفتم سراغ پله ها و رفتم بالا ... همین طور که میرفتم یهو دیدم داره صدام میزنه! ولی اهمیتی ندادم. یهو دستمو گرفت و نگهم داشت...
تهیونگ: ج..جویی ! چرا از من دوری میکنی؟ 🥺💔
من: ت...تهیونگ ! آه و..ولم کن ! میخوام برم کار دارم ..
تهیونگ: چرا صدات میلرزه؟ چی شده جویی!؟
پایان فصل اول !!! 💔✌🏻
ادامه فصل بعدی لایک و کامنت فراموش نشه
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
#جویی
بعد از ساعت ها گشت زدن توی دانشگاه برگشتیم به هتل ! همه رفتن تو اتاق هاشون ! یهو دیدم پذیرش هتل میگن یکی دنبالمه توی لابی نشسته ! با دیدنش خشکم زد و عرق سرد کردم... ته جونگ!! یکی از خم کلاسی هام بود که بهم اعتراف کرد ولی ردش کردم. چرا اینجا بود. پسر یه خانواده پولدار و قدرتمند تو پاریس بود . چندین بار منو تهدید کرده بود ولی ازش نمیترسیدم ..اون نمیتونه بهم آسیبی بزنه !
من: ته جونگ ؟!!! اینجا چیکار داری ؟؟ ( فرانسوی )
ته جونگ: هه! جویی لازم نیست فرانسوی حرف بزنیم! من کره ای هم بلدم ! بیا بشین دلم برا صورت ماهت و اندام سکسی ت تنگ شده !!
من: همین الان از هتل من گورتو گم کن بیرون ! وقتی میبینمت حالم ازت به هم میخوره ! تو رقت انگیزی میدونی؟؟
یهو عصبی شد و اومد سمتم ولی وقتی فهمید تو لابی هستیم جلوتر نیومد ! ازش میترسیدم
ته جونگ: جویی ! فکر نکن فراموشت کردم ! تا بدستت نیارم ولت نمیکنم! من خیلی سمجم!
من: تو نمیتونی ! .. هه من و تو !؟؟ اصلا به هم نمیخوریم !
ته جونگ: چرا که نه ! من خیلی پول دارم تو هم همین طور!
من: من شهرت دارم ولی تو چی ؟؟ من با سلبریتی ها باید قرار بزارم ! نه با توی حرومزاده !
تا اینو گفتم قاطی کرد و دستمو گرفت و کشوند دنبال خودش توی یه راهرو و منو چسپوند به دیوار ..
من: دست کثیفت رو به من نزن منحرف ! همین الان دوربین ها کارتو فیلم گرفتن و میتونم به جرم تجاوز جنسی چند ماه بندازمت زندان !
ازم فاصله گرفت ! ترسیده بودم ولی جلوه قدرتمند م رو نشون دادم...
ته جونگ: تموم قوانین رو هم که حفظ کردی ! ولی بدون سایه به سایه دنبالتم! ولت نمیکنم !
رفت بیرون از هتل ! با ترس و بدو رفتم پذیرش هتل و عکسشو نشون دادم
من: از این به بعد اینو راه ندین حتی تو محوطه هتل ! این یه آدم خطرناکه !
با ترس و لرزی که افتاد تو بدنم رفتم سمت آسانسور.. نکنه بلایی سرم بیاره. چرا همه میخوان با تهدید کردن من دلمو بدست بیارن؟؟ از آسانسور اومدم بیرون و طبقه ۱۸ بودم. یهو دیدم تهیونگ از اتاقش اومد بیرون. نمیخواستم منو با این قیافه رنگ پریده ببینه به خاطر همون به سرعت رفتم سراغ پله ها و رفتم بالا ... همین طور که میرفتم یهو دیدم داره صدام میزنه! ولی اهمیتی ندادم. یهو دستمو گرفت و نگهم داشت...
تهیونگ: ج..جویی ! چرا از من دوری میکنی؟ 🥺💔
من: ت...تهیونگ ! آه و..ولم کن ! میخوام برم کار دارم ..
تهیونگ: چرا صدات میلرزه؟ چی شده جویی!؟
پایان فصل اول !!! 💔✌🏻
ادامه فصل بعدی لایک و کامنت فراموش نشه
#colorfullcoat #رمان_کت_رنگی
۳۳.۵k
۰۵ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.