دستش به پنجره میرسد

دستَ‌ش به پنجره می‌رسد!
پنجره را می‌گیرد وُ
خودش را به زور
بالا می‌کشد
بعد به عکسِ تو زُل می‌زند وُ
بغض می‌کند.

بیا دیگر!
نیلوفرت قد کشیده...



#افشین_صالحی
دیدگاه ها (۲)

صورت ِفکر ِمن از روی تو نورانی تر استنیتِ خیر من از کفر تو پ...

ﺩﻟﻢ ﯾﮏ ﺑﺎﻍ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻋﺼﺮ ﭘﺎﯾﯿﺰﯼﺑﺒﯿﻨﻢ ﺍﺯ ﻏﺰﻝ ﺩﺭ ﺍﺳــﺘ...

آدمِ رویایی، خاکسترِ رویاهای گذشته‌اش را بیخودی بهم می زند، ...

بانوی من!دلم می خواست در عصر دیگری دوستت می داشتم، در عصر...

انسان تنها موجود در جهان که #عقل و #شعور دارد و میداند سیگار...

از مادر برایت بگویم، از روزی که رفتی هر روز، هر چند ساعت با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط