مادربزرگم همیشه میگفت

مادربزرگم همیشه میگفت:
کاش کنار این همه بیمه حوادث و بدنه و ثالث و آتش‌سوزی و...
بیمه‌ای هم بود برای لحظات بعد ازدست دادن
بیمه‌‌ای بود برای دلتنگی...
برای فراق...
برای لحظه‌های بی‌قراری...
تا شاید که همین بیمه کمک می‌کرد
برای سرپا ماندن،
برای ماندن، برای ادامه دادن تا ناکجایی..
دیدگاه ها (۳)

سـیـدتـے زیـنـبزیبایے گلشـن علـے زیـنـب بودپرورده دامـن علـے...

❤خدا بیامرز بابابزرگ وقتی تلویزیون را روشن می کرد ، با صدای ...

زن ها زمانی تصمیم می گیرندتنهایی شان را پر کنند که نگاهی ته ...

شیطنت کن لحظه ای از پشت چشمم را بگیربشنوی تا اولین اسمی که خ...

#حرف_دل #سخن_دل #درددل#انسان#انسانیت #قضاوت#زندگی #سختیها #م...

"پارت اول""یادگاری از تاریکی"تقریبا دو سال شده است که خواهر ...

پارت 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط