استاد تاریخ فا*کی ( part 35 )
📚🖤 استاد تاریخ فا*کی 🖤📚
📚🖤 پارت 35 🖤📚
📚🖤 ادامه 🖤📚 :
یهو جون بهم نگاه کرد و باز روشو با یه پوزخند برگردوند
_طبیعیه حح
+چ..چی 😳
_ هوم رسیدیم پیاده شو
بدون حرفی پیاده شدمو اونم اومد من جلوش راه افتادم رفتم تو مرکز خرید لباس هوم همینجوری میرفتم لباسی به چشمم نمیومد شت یچی دیدم و رفتم تو مغازش
+ویییییی چه خوشگلی تو
+عام نظرت چیه خوبه؟!
_برو بپوش ببینم
پریدم اتاق پرو خوشگله رو تنم کرد پشمام چه خوشگله این خیلی خوب رو تنم نشسته همینو میگیرم نظرشم منفی باشه به چپم ، اومدم بیرون
+حیح چطوره ( 🥺 )
اخماشو نگاه چقدر ضد حاله
_هوم اون یکیرو بپوش این نمیشه (🤨)
+(🥺🥺) نه دیگه لفطا
عوقققق یکم چص بیام وا بده
_نمیشه ( جدی )
+لفطا دیگه اصلا من هرچی دلم بخواد میپوشم مشکلم اینه فقط تو باهامی ایش
یهو انگار یکی از هم دانشگاهیهامو دیدم شت نه دست جون و کشیدمو بردمش تو اتاق پرو
+هیسسسسس
_چیکار میکنی
دستم رو دهنش گذاشتم تا ساکت شه اوممم خیلی فرصت طلبه از کمرم گرفت و به خودش بیشتر چسبوند
_حواست باشه چیکار میکنی
+ول کن بابا
اومدیم بیرون و
_هوم اوک همینو بردار
+یس حالا تو یچی بگیر بریم اوم اون..اون مشکیه حله برو برو برو دیگه
بعد چند مین لباسامونو گرفتیمو بهش گفتم منو برسونه خونم و همین کارم کرد
تازگیا خیلی زود خسته میشم لباسامو عوض کردمو به جسی غذاشو دادم و رو تخت لم دادم که طبق معمول خوابم برد
📚🖤 فلش نکست به شب 🖤📚 :
☁ از زبان ا.ت ☁ :
ایییی سرم هوم ساعت چنده چشمامو باز کردم ودف نههههههه دیر شددددد بلند شدمو ابی به دست و صورتم زدم لباسمو پوشیدمو به موهام حالت دادم پشت شونههام ریختمشو و یه آرایش نسبتا غلیظ کردمو کیفمو برداشتم و عطر شیرینمو زدم و دیگه استایلمو با اکسسوری کامل کردم ، اعا گوشیم داره زنگ میخوره
+هوممم بله
_زحمت میدی قدم برداری بیای جلو در
+اوفففف تیکه ننداز اومدم
وقتی اومدم بیرون با چیزی که دیدم داشت قلبم از جاش در میومد جونننننننننننن چقدر جذاب شده بود خاک تو سرت ا.ت یکی از اینا تو زندگیت نیست اما چرا اینقدر کراش تر شده بود به هرحال باید امشب بچسبم بهش
📚🖤 از زبان جون 🖤📚 :
یه دوش چند مینی گرفتم اومدم بیرون و حاضر شدم برای اخرش ادکلن تلخمو زدمو از خونه زدم بیرون
بعد چند مین رسیدم ، وقتی اومد بیرون اه فاک این چیه چرا اینقدر خوشگل شده داشتم محوش میشدم که با حرفش به خودم اومدم
+چیشده بده
_ن..نه بیا سوار شو
سوار شدیمو به سمت همون پارتیای که توی یبار معروف گرفته میشه حرکت کردیم... ادامه دارد
حمایت فراموش نشه☕👋🏻
"کیوی خشن🔪🥝
📚🖤 استاد تاریخ فا*کی 🖤📚
📚🖤 پارت 35 🖤📚
📚🖤 ادامه 🖤📚 :
یهو جون بهم نگاه کرد و باز روشو با یه پوزخند برگردوند
_طبیعیه حح
+چ..چی 😳
_ هوم رسیدیم پیاده شو
بدون حرفی پیاده شدمو اونم اومد من جلوش راه افتادم رفتم تو مرکز خرید لباس هوم همینجوری میرفتم لباسی به چشمم نمیومد شت یچی دیدم و رفتم تو مغازش
+ویییییی چه خوشگلی تو
+عام نظرت چیه خوبه؟!
_برو بپوش ببینم
پریدم اتاق پرو خوشگله رو تنم کرد پشمام چه خوشگله این خیلی خوب رو تنم نشسته همینو میگیرم نظرشم منفی باشه به چپم ، اومدم بیرون
+حیح چطوره ( 🥺 )
اخماشو نگاه چقدر ضد حاله
_هوم اون یکیرو بپوش این نمیشه (🤨)
+(🥺🥺) نه دیگه لفطا
عوقققق یکم چص بیام وا بده
_نمیشه ( جدی )
+لفطا دیگه اصلا من هرچی دلم بخواد میپوشم مشکلم اینه فقط تو باهامی ایش
یهو انگار یکی از هم دانشگاهیهامو دیدم شت نه دست جون و کشیدمو بردمش تو اتاق پرو
+هیسسسسس
_چیکار میکنی
دستم رو دهنش گذاشتم تا ساکت شه اوممم خیلی فرصت طلبه از کمرم گرفت و به خودش بیشتر چسبوند
_حواست باشه چیکار میکنی
+ول کن بابا
اومدیم بیرون و
_هوم اوک همینو بردار
+یس حالا تو یچی بگیر بریم اوم اون..اون مشکیه حله برو برو برو دیگه
بعد چند مین لباسامونو گرفتیمو بهش گفتم منو برسونه خونم و همین کارم کرد
تازگیا خیلی زود خسته میشم لباسامو عوض کردمو به جسی غذاشو دادم و رو تخت لم دادم که طبق معمول خوابم برد
📚🖤 فلش نکست به شب 🖤📚 :
☁ از زبان ا.ت ☁ :
ایییی سرم هوم ساعت چنده چشمامو باز کردم ودف نههههههه دیر شددددد بلند شدمو ابی به دست و صورتم زدم لباسمو پوشیدمو به موهام حالت دادم پشت شونههام ریختمشو و یه آرایش نسبتا غلیظ کردمو کیفمو برداشتم و عطر شیرینمو زدم و دیگه استایلمو با اکسسوری کامل کردم ، اعا گوشیم داره زنگ میخوره
+هوممم بله
_زحمت میدی قدم برداری بیای جلو در
+اوفففف تیکه ننداز اومدم
وقتی اومدم بیرون با چیزی که دیدم داشت قلبم از جاش در میومد جونننننننننننن چقدر جذاب شده بود خاک تو سرت ا.ت یکی از اینا تو زندگیت نیست اما چرا اینقدر کراش تر شده بود به هرحال باید امشب بچسبم بهش
📚🖤 از زبان جون 🖤📚 :
یه دوش چند مینی گرفتم اومدم بیرون و حاضر شدم برای اخرش ادکلن تلخمو زدمو از خونه زدم بیرون
بعد چند مین رسیدم ، وقتی اومد بیرون اه فاک این چیه چرا اینقدر خوشگل شده داشتم محوش میشدم که با حرفش به خودم اومدم
+چیشده بده
_ن..نه بیا سوار شو
سوار شدیمو به سمت همون پارتیای که توی یبار معروف گرفته میشه حرکت کردیم... ادامه دارد
حمایت فراموش نشه☕👋🏻
"کیوی خشن🔪🥝
۱۱.۶k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.