ددی مافیا بی رحم
ددی مافیا بی رحم
پارت ۲
میره کتشو میپوشه میره سمت انباری که ات اونجاست
ویو ات
*ات به هوش میاد*
بعد از اینکه اون اتفاق افتاد نمیدونم چی شد اصن چرا اون دستمال کوفتی؟ اصن اون چی بود؟؟
ات گیجه نمیدونه کجاست همه جا تاریکه هیج جا معلوم نیست تا اینکه داد و بیداد میکنه
ات:اهاییییی کسی تو این جهنم دره نیست؟؟ میخواد پاشه ولی میبینه که به صندلی بستنش
ات:چ اتفاق فاکی افتادهههعع؟
ویو جیمین
داشتم میرفتم توی انباری که دیدم صدای عربده های ات میاد
ات:داشتم هوار میزدم که دیدم در انباری باز شد و یکی اومد تو
جیمین کم کم نزدیک ات میشه که ات میرینه به خودش....
ات: ت....ت......تو کی هستی؟
ات:اینجا ک.....کجاس؟؟
جیمین:او دختر کوچولومون ترسیده؟ نترس بیب جات اینجا امنه
جیمین هم میره برق اون انباری رو روشن میکنه...
ات:(کور شدم)
ات:من کوچولو نیستممممم
جیمین:صداتو برای من بالا نبر
ات:...........
(قشنگ رید خودش)
جیمین:هوم چی شد؟ زبونتو موش خورده؟ همین چند ثانیه پیش داشتی داد و بیداد میکردی میگفتی کوچولو نیستی الان زبونت بسه شد؟
ات:از جونم چی میخوایی؟ (بغض)
جیمین:خودتو میخوام کوچولو نه جونت
ات: گفتم کوچولو نیستم
یعنی چی م...منو میخوای؟
ات: ولم کن برمممممم
جیمین:هستی که میگم دیگ جوجه
هوم واضح نیست؟ گفتم تورو میخوام یعنی اینکه عاشقتم کوچولو
جیمین:تازه گیرت اوردم ولت کنم؟ عمرااا
ات: خب چرا منه کوچولویه بدبخت رو گفرتیییی؟؟
ات: چ....چی؟ عاشقمی؟
جیمین:چون که همین کوچولویی که میگی دل منو خیلی وقته برده
جیمین:اره عاشقتم واضح نگفتم مگ؟ 🤨
ات: هق...هق.... بزار برم هق.... ولم کن هق...(عر زدن🥲)
جیمین: نو بیب چند ماهه منتظرم گیرت بیارم بعد میگی ولت کنم؟ نه کوچولو قراره تا اخر عمرم پیشم باشی وگرنه دوباره التماس کنی بد میبینی فهمیدی؟
ات:من بیب تو نیستم عاشقتم نیستم و نمیخوام پیشت باشممم ولم کننن
جیمین که تا الان خودشو کنترل کرده بود دیگ نتونست جلوی خودشو بگیره
یه سیلی محکم به ات بدبخت میزنه
جیمین:یبار دیگ بگو ببین چ بلای سرت میارم
ات:هق....هق
جیمین:صداتو ببر رو مخمه *دزیدیش بدبخت ترسیده بعد گریه نکنه؟ جیمین رحم کن بهش خو🗿😂*
ات: هق...هق چرا منو میزنی...هق
ات: مگه من چیکارت کردم هق.....
جیمین:ببند اون دهنو
من نزدیک 5 ماهه منتظر این لحظه ام تورو مال خودم کنم فکر نکن با این گریه هات دلم رحم میاد ولت میکنم نه هیچ وقت ولت نمیکنم حالا حالاها باید باهام راه بیای فهمیدی یا نه؟؟ (همرو با داد میگه)
ات:چرا داد میزنی هق...
ات:هیچ کس تا الان با من نبوده و منو تعقیب نکرده....من تورو نمیشناسم چطوری منو زیر نظر داشتی؟
پارت ۲
میره کتشو میپوشه میره سمت انباری که ات اونجاست
ویو ات
*ات به هوش میاد*
بعد از اینکه اون اتفاق افتاد نمیدونم چی شد اصن چرا اون دستمال کوفتی؟ اصن اون چی بود؟؟
ات گیجه نمیدونه کجاست همه جا تاریکه هیج جا معلوم نیست تا اینکه داد و بیداد میکنه
ات:اهاییییی کسی تو این جهنم دره نیست؟؟ میخواد پاشه ولی میبینه که به صندلی بستنش
ات:چ اتفاق فاکی افتادهههعع؟
ویو جیمین
داشتم میرفتم توی انباری که دیدم صدای عربده های ات میاد
ات:داشتم هوار میزدم که دیدم در انباری باز شد و یکی اومد تو
جیمین کم کم نزدیک ات میشه که ات میرینه به خودش....
ات: ت....ت......تو کی هستی؟
ات:اینجا ک.....کجاس؟؟
جیمین:او دختر کوچولومون ترسیده؟ نترس بیب جات اینجا امنه
جیمین هم میره برق اون انباری رو روشن میکنه...
ات:(کور شدم)
ات:من کوچولو نیستممممم
جیمین:صداتو برای من بالا نبر
ات:...........
(قشنگ رید خودش)
جیمین:هوم چی شد؟ زبونتو موش خورده؟ همین چند ثانیه پیش داشتی داد و بیداد میکردی میگفتی کوچولو نیستی الان زبونت بسه شد؟
ات:از جونم چی میخوایی؟ (بغض)
جیمین:خودتو میخوام کوچولو نه جونت
ات: گفتم کوچولو نیستم
یعنی چی م...منو میخوای؟
ات: ولم کن برمممممم
جیمین:هستی که میگم دیگ جوجه
هوم واضح نیست؟ گفتم تورو میخوام یعنی اینکه عاشقتم کوچولو
جیمین:تازه گیرت اوردم ولت کنم؟ عمرااا
ات: خب چرا منه کوچولویه بدبخت رو گفرتیییی؟؟
ات: چ....چی؟ عاشقمی؟
جیمین:چون که همین کوچولویی که میگی دل منو خیلی وقته برده
جیمین:اره عاشقتم واضح نگفتم مگ؟ 🤨
ات: هق...هق.... بزار برم هق.... ولم کن هق...(عر زدن🥲)
جیمین: نو بیب چند ماهه منتظرم گیرت بیارم بعد میگی ولت کنم؟ نه کوچولو قراره تا اخر عمرم پیشم باشی وگرنه دوباره التماس کنی بد میبینی فهمیدی؟
ات:من بیب تو نیستم عاشقتم نیستم و نمیخوام پیشت باشممم ولم کننن
جیمین که تا الان خودشو کنترل کرده بود دیگ نتونست جلوی خودشو بگیره
یه سیلی محکم به ات بدبخت میزنه
جیمین:یبار دیگ بگو ببین چ بلای سرت میارم
ات:هق....هق
جیمین:صداتو ببر رو مخمه *دزیدیش بدبخت ترسیده بعد گریه نکنه؟ جیمین رحم کن بهش خو🗿😂*
ات: هق...هق چرا منو میزنی...هق
ات: مگه من چیکارت کردم هق.....
جیمین:ببند اون دهنو
من نزدیک 5 ماهه منتظر این لحظه ام تورو مال خودم کنم فکر نکن با این گریه هات دلم رحم میاد ولت میکنم نه هیچ وقت ولت نمیکنم حالا حالاها باید باهام راه بیای فهمیدی یا نه؟؟ (همرو با داد میگه)
ات:چرا داد میزنی هق...
ات:هیچ کس تا الان با من نبوده و منو تعقیب نکرده....من تورو نمیشناسم چطوری منو زیر نظر داشتی؟
۱۰.۴k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.