تو را گم کرده ام اما کجا یادم نمی آید

تو را گم کرده ام اما کجا یادم نمی آید
کجا ول کرده ای دست مرا یادم نمی آید

به بدبختی به دست آورده بودم قلب سنگت را
چرا آسان مرا کردی رها یادم نمی آید

میان خواب و بیداری گمانم دیدمت با او...
چه ظلمی کرده ای بر من روا یادم نمی آید

چه شب ها تا سحر با اشک خود چون شمع خو کردم
چه شب ها تا سحر گفتم خداا یادم نمی آید

برایم یادگاری ماند تنها زخم و دلتنگی...
خودت را بعد عمری بی وفا یادم نمی آید

شبیه صخره ای سنگی برای عاشقی بودی
من از تو غیر پژواک صدا یادم نمی آید

خودم را در تو گم کردم شبی بارانی و غمگین
تو را گم کرده ام اما کجا یادم نمی آید
دیدگاه ها (۱)

من که سرگرم غزل بودم و در حال خودمشعر می گفتم از احساسم و اح...

#بهانه_گیر_شده_ای_حتما_کسی_بهتر_از_من_تو_را_سُروده_است مرا ن...

بین جمع شاعران شهره حاضر نیستممن فقط مرثیّه سازم ، من که شاع...

خدا یک شب تو را در سینه ی من زاد، باور کنیقینی در گمان پیچید...

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها ر...

𝐃𝐀𝐑𝐈𝐔𝐒𝐇 𝐄𝐆𝐇𝐁𝐀𝐋𝐈 🤍👑پس چه هنگام نجاتم میدهی؟ من مدت هاست ایستا...

راستی دیشب دوباره مست و تنها بی قرارسر درآوردم از آن کوچه از...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط