بین جمع شاعران شهره حاضر نیستم
بین جمع شاعران شهره حاضر نیستم
من فقط مرثیّه سازم ، من که شاعر نیستم
چند روزی می شود ، مهر نمازم گم شده ست
بی نمازم بعد تو ، با این که کافر نیستم
بس که با پیر و جوان ، کارم به دعوا می کشد
شهر فهمیده ست ، من آسوده خاطر نیستم
فکر رفتن دارم اما ، پای رفتن نیست ، حیف
خانه بر دوشم ولی ... فعلا مسافر نیستم
در غزل ، گیرم خدا هم باشم اما هیچوقت
ذره ای ، مانند تو ، در عشق ماهر نیستم
گفته بودم می روم ؟ ... باور نکن ! دیوانه ام
آه ! گلبانو ، ... تو می دانی که قادر نیستم
من فقط مرثیّه سازم ، من که شاعر نیستم
چند روزی می شود ، مهر نمازم گم شده ست
بی نمازم بعد تو ، با این که کافر نیستم
بس که با پیر و جوان ، کارم به دعوا می کشد
شهر فهمیده ست ، من آسوده خاطر نیستم
فکر رفتن دارم اما ، پای رفتن نیست ، حیف
خانه بر دوشم ولی ... فعلا مسافر نیستم
در غزل ، گیرم خدا هم باشم اما هیچوقت
ذره ای ، مانند تو ، در عشق ماهر نیستم
گفته بودم می روم ؟ ... باور نکن ! دیوانه ام
آه ! گلبانو ، ... تو می دانی که قادر نیستم
۱.۴k
۲۵ بهمن ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.