اشتباه بزرگی به اسم اعتماد ....
اشتباه بزرگی به اسم اعتماد ....
پارت هفتم
__________
ویو ا.ت صبح *
صبح همه دانش آموز ها بلند شدن همراه با گروه هاشون کنار هم قرار گرفتن ...
دیشب اعلام کرده بودند که فردا یعنی امروز مسابقه داریم ...
@مدیر:خب بچه ها ...دو گروه ، دو گروه تقسیم میکنمتون و ...بهتون نقشه ، لوازم کمک های اولیه، چراغ قوه ، طناب و....میدیم یه صندوق در جنگل مخفی شده ...اولین گروهی که بتونه صندوق رو پیدا کنه این ترم رو پاس میشه با نمره کامل
همه:هوووو
ولی آخرین گروهی که برگرده ...این ترمه رو با کمترین نمره پاس میشه ...البته باید در نظر بگیریم که اگر آخرین گروه مشکل فیزیکی برای اعضا افتاده باشه ...با نمره متوسط قبول میشن...اماده اید؟!
همه:بلههه
@گروه ها ...گروه مین یونجی و گروه بیون بکهیون...گروه پارک سوهیون با گروه مین یونگی...گروه پارک جیمین با گروه کیم تهیونگ
با جمله آخر ا.ت و جیهوپ به هم نگاه کردند و پوفی از سر کلافگی کشیدند ...شروع کردن به راه رفتن ...
وسط های راه بچه ها با هم حرف میزدن و میخندیدن و جیمین و تهیونگ جلو حرکت میکردن و با کسی حرف نمیزند ...
سوهی:هی ا.ت بیا مسابقه بزاریم
ات:مسابقه ؟!
لیا:آره بیاید همگی با هم مسابقه بزاریم
#جیهوپ: من پایم
ات: سه دو یک حرکتت
بچه ها: هییی
همه شروع کردند به دویدن به وسط راه رسیدن که وایستادن ...
#ببینم راه رو درست اومدیم ؟!
ات:نقشه من که میگه درست اومدیم ولی از جیمین هم بپرس ...
ا.ت برگشت که جیمین رو ندید
ات:جیمین ؟!...
یکم چرخ زد
ات:جیمین ؟!.....جیمیننن؟!...
#ت،تهیونگ هم نیست
ات:چ،چی؟!...جیمینننن!
هر چی به اطرافش نگاه میکرد کسی رو نمیدید
ات:,شما اینجا باشید یا...نه برید سمت صندوق من میرم دنبالشون
یونا:یعنی چی باید باهم باشیم
#راست میگه ...
ات:برید سمت صندوق خب ؟!...برید دیگه
ا.ت به یه سمت حرکت کرد همینجور که حرکت میکرد اسم جیمین رو هم صدا میزد و به اطراف نگاه میکرد
ات:جیمینننن....تهیونگگگگگ....خدایا کجایید شما ؟!
سرش رو چرخوند سمت چپ اما با چیزی که مقابلش به چشمش خورد دوباره سرش رو به روبرو برگردوند ...فضای باز که یه دایره رو درست کرده بود و دور تا دورش درخت بود تهیونگ و جیمین رو دید که دارن همدیگه رو میزنن ...تهیونگ روی زمین افتاده بود و جیمین روش نشسته بود و در حال زدنش بود
ات:ج،جیمین ...
تهیونگ با یه حرکت جاش رو با جیمین عوض کرد
ا.ت سریع سمتشون دوید و شونه تهیونگ رو گرفت و سمت عقب میکشید
ات:ولش کن....گفتم ولش کن ....ولش کنننن (داد)تهیونگ رو به عقب کشوند که باعث شد روی زمین بشینه ...سمت جیمین رفت. و آروم بلندش کرد
ات:وای نه جیمین ....
ادامه کامنت
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG
پارت هفتم
__________
ویو ا.ت صبح *
صبح همه دانش آموز ها بلند شدن همراه با گروه هاشون کنار هم قرار گرفتن ...
دیشب اعلام کرده بودند که فردا یعنی امروز مسابقه داریم ...
@مدیر:خب بچه ها ...دو گروه ، دو گروه تقسیم میکنمتون و ...بهتون نقشه ، لوازم کمک های اولیه، چراغ قوه ، طناب و....میدیم یه صندوق در جنگل مخفی شده ...اولین گروهی که بتونه صندوق رو پیدا کنه این ترم رو پاس میشه با نمره کامل
همه:هوووو
ولی آخرین گروهی که برگرده ...این ترمه رو با کمترین نمره پاس میشه ...البته باید در نظر بگیریم که اگر آخرین گروه مشکل فیزیکی برای اعضا افتاده باشه ...با نمره متوسط قبول میشن...اماده اید؟!
همه:بلههه
@گروه ها ...گروه مین یونجی و گروه بیون بکهیون...گروه پارک سوهیون با گروه مین یونگی...گروه پارک جیمین با گروه کیم تهیونگ
با جمله آخر ا.ت و جیهوپ به هم نگاه کردند و پوفی از سر کلافگی کشیدند ...شروع کردن به راه رفتن ...
وسط های راه بچه ها با هم حرف میزدن و میخندیدن و جیمین و تهیونگ جلو حرکت میکردن و با کسی حرف نمیزند ...
سوهی:هی ا.ت بیا مسابقه بزاریم
ات:مسابقه ؟!
لیا:آره بیاید همگی با هم مسابقه بزاریم
#جیهوپ: من پایم
ات: سه دو یک حرکتت
بچه ها: هییی
همه شروع کردند به دویدن به وسط راه رسیدن که وایستادن ...
#ببینم راه رو درست اومدیم ؟!
ات:نقشه من که میگه درست اومدیم ولی از جیمین هم بپرس ...
ا.ت برگشت که جیمین رو ندید
ات:جیمین ؟!...
یکم چرخ زد
ات:جیمین ؟!.....جیمیننن؟!...
#ت،تهیونگ هم نیست
ات:چ،چی؟!...جیمینننن!
هر چی به اطرافش نگاه میکرد کسی رو نمیدید
ات:,شما اینجا باشید یا...نه برید سمت صندوق من میرم دنبالشون
یونا:یعنی چی باید باهم باشیم
#راست میگه ...
ات:برید سمت صندوق خب ؟!...برید دیگه
ا.ت به یه سمت حرکت کرد همینجور که حرکت میکرد اسم جیمین رو هم صدا میزد و به اطراف نگاه میکرد
ات:جیمینننن....تهیونگگگگگ....خدایا کجایید شما ؟!
سرش رو چرخوند سمت چپ اما با چیزی که مقابلش به چشمش خورد دوباره سرش رو به روبرو برگردوند ...فضای باز که یه دایره رو درست کرده بود و دور تا دورش درخت بود تهیونگ و جیمین رو دید که دارن همدیگه رو میزنن ...تهیونگ روی زمین افتاده بود و جیمین روش نشسته بود و در حال زدنش بود
ات:ج،جیمین ...
تهیونگ با یه حرکت جاش رو با جیمین عوض کرد
ا.ت سریع سمتشون دوید و شونه تهیونگ رو گرفت و سمت عقب میکشید
ات:ولش کن....گفتم ولش کن ....ولش کنننن (داد)تهیونگ رو به عقب کشوند که باعث شد روی زمین بشینه ...سمت جیمین رفت. و آروم بلندش کرد
ات:وای نه جیمین ....
ادامه کامنت
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#TAEHYUNG
۱۴.۲k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.