𝐃𝐢𝐟𝐟𝐢𝐜𝐮𝐥𝐭 𝐥𝐨𝐯𝐞, 𝐩𝐚𝐫𝐭 ۲۸
(عشق دشوار پارت ۲۸)
_کیلیدو میخوای چیکار
+که برم تو اتاق خودم و لباس راحتی بردارم
_تو کمد من هست
+واتتت
_برو بیرون تا بیام و بدم
+باشه
از حموم خارج شدم و مثل بچه های مظلوم کنار تخت نشستم و منتظر تهیونگ شدم
بلاخره بعد از چند دقیقه در حموم باشد و تهیونگ با حوله دور کمرش نمایان شد که من دست پاچه شدم و رومو برگردوندم اونطرف
_چیکار میکنی
+تو لختی
_لخت نیستم
+ولی هستی
_حوله دارم
+بیا تا لباسا رو بدم بهت
برگشتم سمتش که با تن لختش مواجه شدم
_دید زدنت تموم شد
+ه..ها
_میگم اینکه زل زدی بهم تموم شد؟ اگه تموم شد بیا لباسایی که خواسته بودی رو آوردم
+اهان ممنون
دستمو دراز کردم و ازش لباسا رو گرفتم
+من برم لباسام رو عوض کنم
چیزی نگفت و منم رفتم سمت حموم وارد حموم که شدم درو پشت سرم بستم و قفل کردم
+هوففف من چرا گرمم شد
لباسا رو باز کردم ببینم چطوریه که چشام با دیدن لباسا تا حد امکان گرد شد
+این دیگه چیه
+الان من اینو نمیپوشم
یه ست ساتن که یه شرتک خیلی کوتاه و یه نیمتنه کوتاه بندی درو بازم کردم و رو به تهیونگ گفتم
+هیییی تهیونگ
_هااا
+من اینو نمیپوشم
_چیز دیگه ای نیست فقط اونو دارم
+خودم لباس دارم اینجا میرم تو اتاق خودم لباس مناسب بپوشم
_نمیشه
+آخه چرا
_چون اتاق مامان و بابام درست کنار اتاق توعه نمیشه اونجا بری
+اوففف
در بستم و برگشتم تو حموم دیگه چاره ای نداشتم برای همین لباسا رو پوشیدم و چون شونه هام بیرون بود و چاک سینم معلوم بود موهامو ریختم دورم درو باز کردم دیدم که تهیونگ مثل خرس گرفته خوابیده بالشت کنارش رو برداشتم و یه ملافه و رفتم رو کاناپه که تو اتاق بود جام رو میزان کردم و چشامو بستم تا بخوابم ولی خوابم نبرد ۱ ساعت تو جام وول خوردم و اینور اونور کردم ولی خوابم نبرد برای همین بالشتم رو برداشتم و رفتم تو تخت و گوشه ای خوابیدم و پتو رو روم کشیدم و طولی نکشید که چشام گرم شد و خوابیدم
(تهیونگ ویو)
بعد از اینکه با اون لباس اومد خودمو زدم به برای همین فکر کرد که خوابیدم بعد از اینکه رو کاناپه کلنجار رفتن نتونست بخوابه برای همین پاشد اومد رو تخت خوابید موهاش رو که ریخته بود رو صورتش رو کنار زدم و به صورت خوشگلش خیره شدم این حسی که نسبت بهش داشتم یه حس غریبه بود حسی که تاحالا تجربه نکرده بودم بوسه ای رو سرش کاشتم و خوابیدم کنارش و چشام گرم شد و خوابم برد با وول خوردنای کسی زیر دستم بی حوصله بیدار شدم
_بخواب دیگه
+دستاتو باز کن
_نمیخوام
+چرا منو بغل کردی
_یااا خودت منو بغل کردی
+الان که تو منو محکم گرفتی و ول کن نیستی
_بیا برو
با هولی که بهم داد با کله افتادم زمین
+هییی من میکشمت
با یه حرکت رفتم رو تخت و پریدم روش و موهاشو گرفتم دستم و شروع کردم به کشیدن
_کیلیدو میخوای چیکار
+که برم تو اتاق خودم و لباس راحتی بردارم
_تو کمد من هست
+واتتت
_برو بیرون تا بیام و بدم
+باشه
از حموم خارج شدم و مثل بچه های مظلوم کنار تخت نشستم و منتظر تهیونگ شدم
بلاخره بعد از چند دقیقه در حموم باشد و تهیونگ با حوله دور کمرش نمایان شد که من دست پاچه شدم و رومو برگردوندم اونطرف
_چیکار میکنی
+تو لختی
_لخت نیستم
+ولی هستی
_حوله دارم
+بیا تا لباسا رو بدم بهت
برگشتم سمتش که با تن لختش مواجه شدم
_دید زدنت تموم شد
+ه..ها
_میگم اینکه زل زدی بهم تموم شد؟ اگه تموم شد بیا لباسایی که خواسته بودی رو آوردم
+اهان ممنون
دستمو دراز کردم و ازش لباسا رو گرفتم
+من برم لباسام رو عوض کنم
چیزی نگفت و منم رفتم سمت حموم وارد حموم که شدم درو پشت سرم بستم و قفل کردم
+هوففف من چرا گرمم شد
لباسا رو باز کردم ببینم چطوریه که چشام با دیدن لباسا تا حد امکان گرد شد
+این دیگه چیه
+الان من اینو نمیپوشم
یه ست ساتن که یه شرتک خیلی کوتاه و یه نیمتنه کوتاه بندی درو بازم کردم و رو به تهیونگ گفتم
+هیییی تهیونگ
_هااا
+من اینو نمیپوشم
_چیز دیگه ای نیست فقط اونو دارم
+خودم لباس دارم اینجا میرم تو اتاق خودم لباس مناسب بپوشم
_نمیشه
+آخه چرا
_چون اتاق مامان و بابام درست کنار اتاق توعه نمیشه اونجا بری
+اوففف
در بستم و برگشتم تو حموم دیگه چاره ای نداشتم برای همین لباسا رو پوشیدم و چون شونه هام بیرون بود و چاک سینم معلوم بود موهامو ریختم دورم درو باز کردم دیدم که تهیونگ مثل خرس گرفته خوابیده بالشت کنارش رو برداشتم و یه ملافه و رفتم رو کاناپه که تو اتاق بود جام رو میزان کردم و چشامو بستم تا بخوابم ولی خوابم نبرد ۱ ساعت تو جام وول خوردم و اینور اونور کردم ولی خوابم نبرد برای همین بالشتم رو برداشتم و رفتم تو تخت و گوشه ای خوابیدم و پتو رو روم کشیدم و طولی نکشید که چشام گرم شد و خوابیدم
(تهیونگ ویو)
بعد از اینکه با اون لباس اومد خودمو زدم به برای همین فکر کرد که خوابیدم بعد از اینکه رو کاناپه کلنجار رفتن نتونست بخوابه برای همین پاشد اومد رو تخت خوابید موهاش رو که ریخته بود رو صورتش رو کنار زدم و به صورت خوشگلش خیره شدم این حسی که نسبت بهش داشتم یه حس غریبه بود حسی که تاحالا تجربه نکرده بودم بوسه ای رو سرش کاشتم و خوابیدم کنارش و چشام گرم شد و خوابم برد با وول خوردنای کسی زیر دستم بی حوصله بیدار شدم
_بخواب دیگه
+دستاتو باز کن
_نمیخوام
+چرا منو بغل کردی
_یااا خودت منو بغل کردی
+الان که تو منو محکم گرفتی و ول کن نیستی
_بیا برو
با هولی که بهم داد با کله افتادم زمین
+هییی من میکشمت
با یه حرکت رفتم رو تخت و پریدم روش و موهاشو گرفتم دستم و شروع کردم به کشیدن
۲۳.۶k
۰۷ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.