فقیه اگر بودم حکم می دادم که از کسی می توان تقلید کرد که
فقیه اگر بودم حکم میدادم که از کسی میتوان تقلید کرد که در زندگی یک بار عاشق شده باشد، یک بار کف دستش عرق کرده باشد وقتی سرخاب روی گونه یارش را دیده باشد، یک بار از دختری بله شنیده باشد و از پدرش نه. از کسی میتوان تقلید کرد که یک بار آن قدر چت کرده باشد که یک هو به خودش بیاید و ببیند آفتاب زد و نماز صبحش قضا شده.
.
فقیه اگر بودم حکم میدادم که نوازش از مطهرات است. کافی است فقط یک بار دست بکشی روی هر چیز نجسی در این جهان تا پاک شود. حکم میدادم که بوسه، آب قلیل است. سه بار اگر هر چیزی را ببوسی پاک خواهد شد ولی آغوش، را میگفتم آب کر است. هر چیزی، هر کسی در این جهان با یک بار آغوش پاک پاک میشود.
.
فقیه اگر بودم حکم میدادم وضو عملی فردی نیست. هر کسی باید دستش را بگیرد زیر آب حوض و دست کم سه بار در روز صورت یارش را بشوید. حکم میدادم که هر کسی باید سه بار دست یارش را از مرفق آرنج تا سر انگشتان ببوسد. حکم میدادم که اگر یادت برود فرق سرس را ببوسی، آن وضو، وضو نیست.
.
فقیه اگر بودم حکم میدادم که آغوش یار وطن است. هر کس نه چهار فرسخ که یک وجب اگر از آغوش یارش جدا شد، نمازش شکسته است و روزهای بر او نیست. دلیلش هم معلوم است. از وطن که بیایی بیرون احکام «قصر» بر تو تعلق میگیرد و قصر یعنی شکستن. مثل دلی که میشکند.
.
فقیه اگر بودم حکم میدادم که قنوت واجب است. هر کسی باید در قنوتش بخواند «ربنا هب لنا من ازواجنا قره اعین» یعنی خدایا این بندهات را من دوست دارم ولی دوست داشتن کافی نیست، من نور چشم میخواهم. حکم میدادم که هر کسی باید در قنوت نمازش «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه» بخواند و آن حسنه یاری باشد که دلت به بغلش گرم باشد و پشتت به چشمانش.
.
فقیه اگر بودم حکم میدادم که هر کس نتوانست حج برود باید بیاید دور یارش بگردد. بعد باید هفت بار بین وصل و جدایی سرگردان شود و هروله کند و یارش را از خدا بخواهد. بعد باید بیاید پشت مقام اسماعیلش، دقیقا پشت بناگوشش نماز بخواند و به خدا بگوید که مرا قربانی کن ولی بگذار یک بار لبهایش را بچشم.
.
فقیه اگر بودم حکم میدادم که هر چیز زکاتی دارد. مثلا زکات موهایت این است که بگذاری ببافمش. زکات چشمانت این است که بگذاری خوب ببینمشان. زکات دستانت این است که همیشه توی دستهای من باشد. زکات آغوشت هم...آه از زکات آغوشت...
.
فقیه اگر بودم حکم میدادم که نوازش از مطهرات است. کافی است فقط یک بار دست بکشی روی هر چیز نجسی در این جهان تا پاک شود. حکم میدادم که بوسه، آب قلیل است. سه بار اگر هر چیزی را ببوسی پاک خواهد شد ولی آغوش، را میگفتم آب کر است. هر چیزی، هر کسی در این جهان با یک بار آغوش پاک پاک میشود.
.
فقیه اگر بودم حکم میدادم وضو عملی فردی نیست. هر کسی باید دستش را بگیرد زیر آب حوض و دست کم سه بار در روز صورت یارش را بشوید. حکم میدادم که هر کسی باید سه بار دست یارش را از مرفق آرنج تا سر انگشتان ببوسد. حکم میدادم که اگر یادت برود فرق سرس را ببوسی، آن وضو، وضو نیست.
.
فقیه اگر بودم حکم میدادم که آغوش یار وطن است. هر کس نه چهار فرسخ که یک وجب اگر از آغوش یارش جدا شد، نمازش شکسته است و روزهای بر او نیست. دلیلش هم معلوم است. از وطن که بیایی بیرون احکام «قصر» بر تو تعلق میگیرد و قصر یعنی شکستن. مثل دلی که میشکند.
.
فقیه اگر بودم حکم میدادم که قنوت واجب است. هر کسی باید در قنوتش بخواند «ربنا هب لنا من ازواجنا قره اعین» یعنی خدایا این بندهات را من دوست دارم ولی دوست داشتن کافی نیست، من نور چشم میخواهم. حکم میدادم که هر کسی باید در قنوت نمازش «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه» بخواند و آن حسنه یاری باشد که دلت به بغلش گرم باشد و پشتت به چشمانش.
.
فقیه اگر بودم حکم میدادم که هر کس نتوانست حج برود باید بیاید دور یارش بگردد. بعد باید هفت بار بین وصل و جدایی سرگردان شود و هروله کند و یارش را از خدا بخواهد. بعد باید بیاید پشت مقام اسماعیلش، دقیقا پشت بناگوشش نماز بخواند و به خدا بگوید که مرا قربانی کن ولی بگذار یک بار لبهایش را بچشم.
.
فقیه اگر بودم حکم میدادم که هر چیز زکاتی دارد. مثلا زکات موهایت این است که بگذاری ببافمش. زکات چشمانت این است که بگذاری خوب ببینمشان. زکات دستانت این است که همیشه توی دستهای من باشد. زکات آغوشت هم...آه از زکات آغوشت...
۱۸۷.۰k
۰۸ اسفند ۱۳۹۹