"چند پارتی"
"چند پارتی"
وقتی با پسر داییت گرم میگیری و....🐢🍩پارت اول:////
تهیونگ{عصبی کتم رو روی زمین پرت کردم و رو مبل نشستم... دستم رو تو موهام فرو کردم و سعی کردم صحنه های امشب رو فراموش کنم... با نشستن سویون و حلقه کردن دستش دور بازوم عصبی ذول زدم تو چشماش.
سویون{تهیونگ حالت خوبه؟... چرا اینجا نشستی.
تهیونگ{هه خوب... آره خیلی خوب امشب بهت خوشگذشت... چه سوال مسخره ای معلومه که بهت خوشگذشته.
سویون{متوجه نمی شم چی میگی؟
تهیونگ{امشب کنار اون جادوگر عفریته چی میگفتین!؟
سویون{با یادآوری جئون و خاطراتمون لبخندی زدم و خودم رو تو بغلش جا دادم... یااا تهیونگی حسودی نکن منو و اون فقط داشتم درباره خاطرات دانشگاهمون حرف می زدیم... بعدشم من فقط تورو دوست دارم.
تهیونگ{لعنتی تو به اون عوضی اجازه دادی گونتو نوازش کنه... از همه بدتر دست کثیفش رو بذاره روی رون پات*داد
سویون{با دادی که زد ترسیده از تو بغلش اومدم بیرون و با بهت ذول زدم به صورت سرخش... ته...تهیونگ اون پسر داییمه چیز... چیزه مهمی نیست*ترسیده و تعجب
تهیونگ{*خنده عصبی*یعنی چی که مهم نیس...اگر من همچین کاری رو می کردم هم همین رو میگفتی.
سویون{کیم تهیونگ بهت که گفتم اون فقط پسر داییمه سعی نکن برای من رئیس بازی در بیاری...اگر از بین ما کسی باید گیر بده اون منم نه تو دور و بر تو یه مشب دختر عوضی ریخ...با سیلی که خوردم حرفم یادم رفت شکه سمت تهیونگ برگشتم که با دیدن چشمای سردش ته دلم خالی شده... ت... تو منو... منو زدی؟ *بغض
تهیونگ{اینو زدم تا یادت بمونه با من چجوری حرف بزنی... اینم یادت باشه من هیچوقت مثل تو نیستم که با وجود زنم با بقیه گرم بگیرم*صدای دورگه
*1 ساعت بعد*
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
وقتی با پسر داییت گرم میگیری و....🐢🍩پارت اول:////
تهیونگ{عصبی کتم رو روی زمین پرت کردم و رو مبل نشستم... دستم رو تو موهام فرو کردم و سعی کردم صحنه های امشب رو فراموش کنم... با نشستن سویون و حلقه کردن دستش دور بازوم عصبی ذول زدم تو چشماش.
سویون{تهیونگ حالت خوبه؟... چرا اینجا نشستی.
تهیونگ{هه خوب... آره خیلی خوب امشب بهت خوشگذشت... چه سوال مسخره ای معلومه که بهت خوشگذشته.
سویون{متوجه نمی شم چی میگی؟
تهیونگ{امشب کنار اون جادوگر عفریته چی میگفتین!؟
سویون{با یادآوری جئون و خاطراتمون لبخندی زدم و خودم رو تو بغلش جا دادم... یااا تهیونگی حسودی نکن منو و اون فقط داشتم درباره خاطرات دانشگاهمون حرف می زدیم... بعدشم من فقط تورو دوست دارم.
تهیونگ{لعنتی تو به اون عوضی اجازه دادی گونتو نوازش کنه... از همه بدتر دست کثیفش رو بذاره روی رون پات*داد
سویون{با دادی که زد ترسیده از تو بغلش اومدم بیرون و با بهت ذول زدم به صورت سرخش... ته...تهیونگ اون پسر داییمه چیز... چیزه مهمی نیست*ترسیده و تعجب
تهیونگ{*خنده عصبی*یعنی چی که مهم نیس...اگر من همچین کاری رو می کردم هم همین رو میگفتی.
سویون{کیم تهیونگ بهت که گفتم اون فقط پسر داییمه سعی نکن برای من رئیس بازی در بیاری...اگر از بین ما کسی باید گیر بده اون منم نه تو دور و بر تو یه مشب دختر عوضی ریخ...با سیلی که خوردم حرفم یادم رفت شکه سمت تهیونگ برگشتم که با دیدن چشمای سردش ته دلم خالی شده... ت... تو منو... منو زدی؟ *بغض
تهیونگ{اینو زدم تا یادت بمونه با من چجوری حرف بزنی... اینم یادت باشه من هیچوقت مثل تو نیستم که با وجود زنم با بقیه گرم بگیرم*صدای دورگه
*1 ساعت بعد*
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
۶۵.۶k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.