عشقی از جنس نفرت

عشقی از جنس نفرت
پارت۱۱
ویو کوک
بعد اون حرفم لبام رو گذاشتم رو لبای ا/ت
دیدم مخالفت نمیکنه منم دنبال این بودم که اون لبای خوشمزشو بخورم پس شروع کردم به مک زدن یهو. دیدم همراهی میکنه
ویو ا/ت
کوک منو بوسید دست خودم نبود نمیدونم چرا ولی هم کاری کردم ش..شا..شاید نه نه نه من نباید عاشق کوک بشم یهو اون دختره فکر کنم اسمش لیا بود با گریه رفت کوک منو ول کردم ول چون صورتم تو دستاش گرفته بود حرکت نکردم یهو برگشت و بهم گفت ممنون و لبخند زد ...لبخندش خیلی قشنگ بود یه لبخند خرگوشی ای واییی عاشق شدم رفت،عاشق بد ادمی هم شدم
-ا/ت..ا/ت....ا/ت(اخریو با یکم داد گفت)
+ها..چیشده.من کیم تو کی هستی
-چته بابا واقعا ممنونم منو از دست اون نجات دادی
+اون‌کیه؟
-اون دوست دختر قبلیه منه ازش متنفرم
+پس چرا بوسیدش(با حرص و و چهرو بچگونه کرد با لبای غنچه)
- اون منو به زور بوسد
+اره ارواح عمت (با حرص)
-اوووو میبینم یکی داره حسودی میکنه
+کی من نه اصلا
یهو کوک نزدیکم شد به دیوار خوردم که گفت
-نکنه عاشقم شدی
انقدر نزدیک بود نفسای گرمش بهم میخورد نگاهش کردم واقعا جذاب بود دیگه طاقت نیاوردم و گفتم
+اره شدم
دیدگاه ها (۲۵)

عشقی از جنس نفرتپارت ۱۲کوک ویوچ..چی..چییی اون گفت منو دوست د...

عشقی از جنس نفرتپارت۱۳یهو لیا رو دیدم یه پودری ریخت تو جامع ...

عشقی از جنس نفرت پارت۱٠ویو ا/ت اصلا کوک رو درک نمیکنم چرا ای...

ادامه قبلیجیمین: بیا بغلم ببینم چرا بیبی موچیم خوابش نمیگیره...

تکپارتی از کوک

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط