عشقی از جنس نفرت

عشقی از جنس نفرت
پارت۱۳
یهو لیا رو دیدم یه پودری ریخت تو جامع شراب و با عشوه رفت پیش کوک و شراب رو داد دست کوک
ویو به چند دقیقه بعد،لیا
هه جونگ کوک امشب ترو مال خودم میکنم ، رفتم نزدیک جام شراب رو برداشتم و پودر تحریک کننده رو ریختم داخلش و رفتم پیش کوک ، کوک اول قبول نکرد اما گفتم همه دارن نگاه میکن اونم مجبور شد که قبول کنه
ویو کوک
دیدم لیا با عشوه داره میاد کنارم و جام شراب دستشه بهم تعارف کرد اول رد دادم
ولی گفت مردم دارن مگاه میکنن منم نگاه کردم که یهو ا/ت اومد جام شراب رو گرفت و گفت من به جاش مینوشم و همشو سر کشید با تعجب داشتم
نگاه ا/ت میکردم که متوجه لیا شدم داره آروم میره برام جای سوال بود چی شده
که دیدم ا/ت بهم گفت ببرم تو یکی از اتاق ها خیلی جدی بود بردمش که گفت بدو بیرون دیدم خیلی عرق کردم و بدنش گرمه بهش گفتم شراب مشکل داشت که با سر گفت اره بعد بهم گفت برو بیرون
ولی نرفتم با اوضاع بدنش فهمیده بودم
تحریک شده نمی تونسم ولش کنم خیلی درد میکشید صداش کردم که سرشو اورد بالا تا اورد بالا لبام رو گذاشتم رو لباش اونم همراهی میکرد بعد چند دقیقه نفس کم اوردیم که ا/ت گفت
دیدگاه ها (۱۵)

سناریو بی تی اسدرخواستی وقتی دارن میرن سربازی و توهم میگی ا...

سناریو بی تی اس درخواستی وقتی به اجبار خونوادت داری ازدواج م...

عشقی از جنس نفرتپارت ۱۲کوک ویوچ..چی..چییی اون گفت منو دوست د...

عشقی از جنس نفرتپارت۱۱ویو کوک بعد اون حرفم لبام رو گذاشتم رو...

تکپارتی از کوک

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط