Ourlifeagain
#Our_life_again
#ᏢᎪᎡͲ_⁴⁴
-باید بریم خونه، اینجا سرده.....مریضیت بدتر میشه.....
+نمیخوام برم خونه.....
-ساکت باش
دیگه حرفی نزدم.......
در واقع دلیلایش منطقی بود....
نمیتونستم حرفی بزنم.....
منو برد سمت ماشینش و سوارم کرد....
سمت خونه روند......
-رسیدیم....
+اوممم
خوابآلود در رو باز کردم و پیاده شدم.....
با کمکش رفتم داخل.....
کسی نبود و برق ها خاموش بود.....
-دخترا رفتن خونه ما.....
+آهان.....
منو برد سمت اتاقم.....
پتو رو از روی تخت کنار زد.....
و منو نشوند روی تختم....
-یکم بخواب.....موقع خوردن دارو هات بیدارت میکنم....
+هوممم....
خوابیدم.....
پتو رو روم کشید و از اتاق رفت بیرون.....
#ᏢᎪᎡͲ_⁴⁴
-باید بریم خونه، اینجا سرده.....مریضیت بدتر میشه.....
+نمیخوام برم خونه.....
-ساکت باش
دیگه حرفی نزدم.......
در واقع دلیلایش منطقی بود....
نمیتونستم حرفی بزنم.....
منو برد سمت ماشینش و سوارم کرد....
سمت خونه روند......
-رسیدیم....
+اوممم
خوابآلود در رو باز کردم و پیاده شدم.....
با کمکش رفتم داخل.....
کسی نبود و برق ها خاموش بود.....
-دخترا رفتن خونه ما.....
+آهان.....
منو برد سمت اتاقم.....
پتو رو از روی تخت کنار زد.....
و منو نشوند روی تختم....
-یکم بخواب.....موقع خوردن دارو هات بیدارت میکنم....
+هوممم....
خوابیدم.....
پتو رو روم کشید و از اتاق رفت بیرون.....
- ۹.۷k
- ۳۰ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط