مافیای تو دیوونه من ♡
مافیای تو دیوونه من ♡
پارت سه
از زبان یونگی
داشتیم بازی میکردیم همه چی داشت خوب پیش میرفت تا اینکه فهمیدم کارت طلایی دست منه گذاشتم واسه اخرای بازی دیگه کارتاش ته کشید کارت اخرو هم گذاشت که یهو با دیدن کارت من دهنش عین تمساح باز مونده بود
_ببند پشه نره تو
.....؟: چی نه نه نه امکان نداره تو تقلب کردی
_تهمت هم که میزنی نخیرم تقلب نکردم خب جایزه من چیه یه میلیار پول یا...
....؟: چی وایسا وایسا من همچین پولی رو ندارم
_عا ببین داری بد میشیا خب میتونی یه چی دیگه هم بهم بدی
.....؟: چی بهت بدم هیچی ندارم که
_چرا داری یکم فکر کن
.....؟: اممم نمیدونم بگو چی خب
_شنیدم یه خواهر خوشگل داری اقای جئون هیونبین *پوزخند (کرکاتون بریزه داداش سونیایس)
&چیییی نه اون نه هرچی میخوای فقط اون نه
_ساعت هشت میام دنبالش بهتره سعی کنی فراریش ندی وگرنه میکشمت بای تا بعد
بلند شدم و رفتم
ویو هیونبین
وای خدایا چه شکری خوردم من الان چیکار کنم سونیا که خونه نیست اگرم بهش بگم میکشه منو خدایا غلط کردم خواهر یکی یدونم بر باد فنا رفت (الان یادت اومده پسره شتر مرغ) رفتم خونه به امید اینکه برگشته باشه
از زبان سونیا
بعد از نمیدونم چقدر بیدار شدم دیدم ساعت پنج عصره رفتم پایین پیش یولیا یکم حرف زدیم حالم بهتر شده بود تصمیم گرفتم برم امریکا شاید تونستم یه کار خوبی دست و پا کنم رفتم خونه لباسام و بردارم همین که وارد شدم هیونبین درو قفل کرد
+هوی داری چیکار میکنی درو باز کن
&یه لحظه وایسا باید باهات حرف بزنم
+من هیچ حرفی با تو ندارم اقای هیونبین
&گفتم وایسا باید بهت یه چیزی بگم
+خب بگو میشنوم
&ببین ازم عصبی نشو من قمار کردم و خب
+میدونم مثل همیشه باختی خب بعدش
&من واقعا شرمندم ولی تورو باختم بهش *سرمو انداختم پایین
+چیییی پسره عوضی تو چیکار کردییییی*داد
&اروم باش من واقعا متاسفم *بغض از سر شرمندگی
+عوضی کثافت تو منو به یه ادم که حتی نمیدونم کیه فروختی بعد میگی اروم باش*داد و گریه
&من واقعا نمیدونم چی بگم فقط میخواستم بگم تا یه ساعت دیگه میاد اماده باش
+من هیچ جا با هیچ کس نمیرم فهمیدی. رفتم تو اتاقم و درو محکم بستم نشستم مث چی گریه کردم
اینم پارت جدید خوشملام حمایت کنید دیگه ♡
پارت سه
از زبان یونگی
داشتیم بازی میکردیم همه چی داشت خوب پیش میرفت تا اینکه فهمیدم کارت طلایی دست منه گذاشتم واسه اخرای بازی دیگه کارتاش ته کشید کارت اخرو هم گذاشت که یهو با دیدن کارت من دهنش عین تمساح باز مونده بود
_ببند پشه نره تو
.....؟: چی نه نه نه امکان نداره تو تقلب کردی
_تهمت هم که میزنی نخیرم تقلب نکردم خب جایزه من چیه یه میلیار پول یا...
....؟: چی وایسا وایسا من همچین پولی رو ندارم
_عا ببین داری بد میشیا خب میتونی یه چی دیگه هم بهم بدی
.....؟: چی بهت بدم هیچی ندارم که
_چرا داری یکم فکر کن
.....؟: اممم نمیدونم بگو چی خب
_شنیدم یه خواهر خوشگل داری اقای جئون هیونبین *پوزخند (کرکاتون بریزه داداش سونیایس)
&چیییی نه اون نه هرچی میخوای فقط اون نه
_ساعت هشت میام دنبالش بهتره سعی کنی فراریش ندی وگرنه میکشمت بای تا بعد
بلند شدم و رفتم
ویو هیونبین
وای خدایا چه شکری خوردم من الان چیکار کنم سونیا که خونه نیست اگرم بهش بگم میکشه منو خدایا غلط کردم خواهر یکی یدونم بر باد فنا رفت (الان یادت اومده پسره شتر مرغ) رفتم خونه به امید اینکه برگشته باشه
از زبان سونیا
بعد از نمیدونم چقدر بیدار شدم دیدم ساعت پنج عصره رفتم پایین پیش یولیا یکم حرف زدیم حالم بهتر شده بود تصمیم گرفتم برم امریکا شاید تونستم یه کار خوبی دست و پا کنم رفتم خونه لباسام و بردارم همین که وارد شدم هیونبین درو قفل کرد
+هوی داری چیکار میکنی درو باز کن
&یه لحظه وایسا باید باهات حرف بزنم
+من هیچ حرفی با تو ندارم اقای هیونبین
&گفتم وایسا باید بهت یه چیزی بگم
+خب بگو میشنوم
&ببین ازم عصبی نشو من قمار کردم و خب
+میدونم مثل همیشه باختی خب بعدش
&من واقعا شرمندم ولی تورو باختم بهش *سرمو انداختم پایین
+چیییی پسره عوضی تو چیکار کردییییی*داد
&اروم باش من واقعا متاسفم *بغض از سر شرمندگی
+عوضی کثافت تو منو به یه ادم که حتی نمیدونم کیه فروختی بعد میگی اروم باش*داد و گریه
&من واقعا نمیدونم چی بگم فقط میخواستم بگم تا یه ساعت دیگه میاد اماده باش
+من هیچ جا با هیچ کس نمیرم فهمیدی. رفتم تو اتاقم و درو محکم بستم نشستم مث چی گریه کردم
اینم پارت جدید خوشملام حمایت کنید دیگه ♡
۸.۸k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.