ادامه پارت یک مافیای دیوونه من ♡
ادامه پارت یک مافیای دیوونه من ♡
من کم خوردم تا اتفاقی نیوفته ولی اون یولیای خر انقدر خورده بود که داشت با یه کاکتوس لاس میزد خودمو زدم به اون راه تا نفهمن با منه وگرنه ابروم میرفت یکم نشستم همینجور که یکی سعی میکرد بهم دست بزنه و اذیتم کنه منم چون وسط بودیم کلی جیغ زدم تا دیدم پسره پخش زمین شد دیدم یکی داره مث سگ میزنتش به زور جداشون کردن پسره اومد سمتم (سوپرایز یونگیه)
علامت یونگی_
_حالتون خوبه *نفس نفس
من که تو شوک بودم گفتم
+ا.. ر.. رهه من.. خوبم شما.. خوبین
_هوف من خوبم مرتیکه هیز کاریتون که نکرد
+نه نه فقط یکم اذیتم کرد که به لطف شما نجات پیدا کردم ممنون
_خواهش میکنم اگر میخواین تا برسونمتون خونتون چون اینجا جای مناسبی برای دخترای جوونی مثل شما نیست
+امم نه ممنون خودمون تاکسی میگیریم میریم نیاز نیست زحمت بکشین
_به تاکسی ها هم اطمینانی نیست خودم میرسونمتون
+امممم خوب ممنون زحمت میکشین فقط یه لحظه هوی سوسک حمومی*داد
=هاااا چیه ول کن دارم با دوست پسرم حرف میزنم خوب داشتی میگفتی عشقم اها پس میگفتی وقتی بچه بودی کوچیک بودی چه جالب
+هوف خدایا نمیای من میرما
=ایش باشه بابا اومدم من برم عشقم رسیدی خونه زنگم بزن بای
+رفتیم سوار ماشین پسره شدیم مارو تا دم خونه رسوند تشکر کردم و پیاده شدم رفت و منم عین جت رفتم تو خونه خداروشکر هیونبین خونه نبود رفتم تو اتاقم و لباسم عوض کردم و گرفتم خوابیدم
ویو یونگی
هوف شت تو این زندگی حالم از هرچی چیزه بهم میخوره اعصابم خورد بود چون معامله ام خول پیش نرفت و گند خورد توش بلند شدم اماده شدم و رفتم بار تا شاید حالم بهتر شه یکم نشستم داشتم ویسکی میخوردم که یهو صدای جیغ اومد اول فک کردم شاید یکی داره دوست دختر جدیدشو میکنه اهمیت ندادم ولی صدا خیلی نزدیک بود رفتم ببینم چیشده یه پسر سعی داشت به یه دختر دست بزنه دختره چه خوشگل و کیوت بود ویی خدا عه خاک تو سرت یونگی این چیه میگی(دور از جون) ولی دلم نیومد کاریش کنه رفتم و پسره و تا حد مرگ که هیچ تا حدی که عزرائیل زنگ بزنه حراست بیان جنازشو بردارن زدمش که به زور ازش جدام کردن رفتم پیش دختره و بهش گفتم کاریت که نکرد اونم گفت نه فقط اذیتم کرد پسره پدصگ هیز منم بهش گفتم اگر میخوای برسونمتون تا خونه اولش گفت نه بعدش قبول کرد دختر خوشگلی بود ولش کن اصن چی دارم میگم رسوندمش و رفتم خونه لباس عوض کردم و گرفتم رو تخت خوابیدم
خب یکم خماری نیازه لایک و حمایت کنید تا پارت بعد و بزارم حیحی:)
من کم خوردم تا اتفاقی نیوفته ولی اون یولیای خر انقدر خورده بود که داشت با یه کاکتوس لاس میزد خودمو زدم به اون راه تا نفهمن با منه وگرنه ابروم میرفت یکم نشستم همینجور که یکی سعی میکرد بهم دست بزنه و اذیتم کنه منم چون وسط بودیم کلی جیغ زدم تا دیدم پسره پخش زمین شد دیدم یکی داره مث سگ میزنتش به زور جداشون کردن پسره اومد سمتم (سوپرایز یونگیه)
علامت یونگی_
_حالتون خوبه *نفس نفس
من که تو شوک بودم گفتم
+ا.. ر.. رهه من.. خوبم شما.. خوبین
_هوف من خوبم مرتیکه هیز کاریتون که نکرد
+نه نه فقط یکم اذیتم کرد که به لطف شما نجات پیدا کردم ممنون
_خواهش میکنم اگر میخواین تا برسونمتون خونتون چون اینجا جای مناسبی برای دخترای جوونی مثل شما نیست
+امم نه ممنون خودمون تاکسی میگیریم میریم نیاز نیست زحمت بکشین
_به تاکسی ها هم اطمینانی نیست خودم میرسونمتون
+امممم خوب ممنون زحمت میکشین فقط یه لحظه هوی سوسک حمومی*داد
=هاااا چیه ول کن دارم با دوست پسرم حرف میزنم خوب داشتی میگفتی عشقم اها پس میگفتی وقتی بچه بودی کوچیک بودی چه جالب
+هوف خدایا نمیای من میرما
=ایش باشه بابا اومدم من برم عشقم رسیدی خونه زنگم بزن بای
+رفتیم سوار ماشین پسره شدیم مارو تا دم خونه رسوند تشکر کردم و پیاده شدم رفت و منم عین جت رفتم تو خونه خداروشکر هیونبین خونه نبود رفتم تو اتاقم و لباسم عوض کردم و گرفتم خوابیدم
ویو یونگی
هوف شت تو این زندگی حالم از هرچی چیزه بهم میخوره اعصابم خورد بود چون معامله ام خول پیش نرفت و گند خورد توش بلند شدم اماده شدم و رفتم بار تا شاید حالم بهتر شه یکم نشستم داشتم ویسکی میخوردم که یهو صدای جیغ اومد اول فک کردم شاید یکی داره دوست دختر جدیدشو میکنه اهمیت ندادم ولی صدا خیلی نزدیک بود رفتم ببینم چیشده یه پسر سعی داشت به یه دختر دست بزنه دختره چه خوشگل و کیوت بود ویی خدا عه خاک تو سرت یونگی این چیه میگی(دور از جون) ولی دلم نیومد کاریش کنه رفتم و پسره و تا حد مرگ که هیچ تا حدی که عزرائیل زنگ بزنه حراست بیان جنازشو بردارن زدمش که به زور ازش جدام کردن رفتم پیش دختره و بهش گفتم کاریت که نکرد اونم گفت نه فقط اذیتم کرد پسره پدصگ هیز منم بهش گفتم اگر میخوای برسونمتون تا خونه اولش گفت نه بعدش قبول کرد دختر خوشگلی بود ولش کن اصن چی دارم میگم رسوندمش و رفتم خونه لباس عوض کردم و گرفتم رو تخت خوابیدم
خب یکم خماری نیازه لایک و حمایت کنید تا پارت بعد و بزارم حیحی:)
۵.۴k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.