(تنفری تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۶۹
(تنفری تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۶۹
رسیدن تالار/
ویو ا/ت : رسیدیم هوسوک اومد درو برام باز کرد و من دستشو گرفتم
گلم تو دستم بود
گل رز قرمز با تزئینات سفید دورش
وقتی وارد تالار شدیم اصن فک نمیکردم انقدر فامیل داشته باشم همکار هامم اومده بودن البته که دوستای هوسوک هم بودن با میونگ وارد جایگاه شدیم
مردی که عقد رو جاری میکرد اول برای من و بعد برای میونگ خوند و هردو بله رو گفتیم
و هوسوک برای بوسیدنم پیش قدم شد
بعد بوسه جی وو اومد (آبجی هوسوک)
جی وو : ححح دیر رسیدم که....
ا/تتت
*و میپره بغل ا/ت
جی وو بدون اینکه با هوسوک حرف بزنه با ا/ت حرف میزنه
هوسوک : اهم....سلام جی وو
جی وو : عامم...اوپاااا
چطوری ..او حتما باید خوب باشی بلخره شب میری که ...
هوسوک : یااا
ویو ا/ت : مهمونا همه هدیه هاشون رو بهمون میدادن و میرفتن
سالن دیگه به غیر خانواده اصلی خالیه خالی بود
جیمین : اهم مادر جان
*رو به مامان میونگ
دیگه ما میریم خونه
مامان بای و...
هوسوک یواش بگیر لدفن
هوسوک : یاا تو خودت مراقب باش بدبختو...
جیمین : بوقق...
هوسوک : دیگه ماهم میریم مادر جان آبجی تو میری کجا
بیا خونه ما
جی وو : عامم نمیخام امشب اونجا باشم پس مجبورم برم هت
م ا/ت : چرا هتل بیا خونه ما
جی وو : عاحح ..نه خاله جون مرسی میرم هتل
م ا/ت : یه دختر تنا اصن نباید خودش تنایی بره هتل بری اونجا چه کنی بیا خونه ما
*جی وو یه نگاه به هوسوک میکنه
پ ا/ت : آخه نداره و کیف جی وو رو میبره
جی وو : عامم اگه اصرار دارین چشم میام
م ا/ت : دیگه خدافز بچه ها
ویو ا/ت : همه رفتن فقط ما موندیم من و هوسوک
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم به سمت خونه
بچه ها لدفن بازم مثل قبل ازم حمایت کنید💜
رسیدن تالار/
ویو ا/ت : رسیدیم هوسوک اومد درو برام باز کرد و من دستشو گرفتم
گلم تو دستم بود
گل رز قرمز با تزئینات سفید دورش
وقتی وارد تالار شدیم اصن فک نمیکردم انقدر فامیل داشته باشم همکار هامم اومده بودن البته که دوستای هوسوک هم بودن با میونگ وارد جایگاه شدیم
مردی که عقد رو جاری میکرد اول برای من و بعد برای میونگ خوند و هردو بله رو گفتیم
و هوسوک برای بوسیدنم پیش قدم شد
بعد بوسه جی وو اومد (آبجی هوسوک)
جی وو : ححح دیر رسیدم که....
ا/تتت
*و میپره بغل ا/ت
جی وو بدون اینکه با هوسوک حرف بزنه با ا/ت حرف میزنه
هوسوک : اهم....سلام جی وو
جی وو : عامم...اوپاااا
چطوری ..او حتما باید خوب باشی بلخره شب میری که ...
هوسوک : یااا
ویو ا/ت : مهمونا همه هدیه هاشون رو بهمون میدادن و میرفتن
سالن دیگه به غیر خانواده اصلی خالیه خالی بود
جیمین : اهم مادر جان
*رو به مامان میونگ
دیگه ما میریم خونه
مامان بای و...
هوسوک یواش بگیر لدفن
هوسوک : یاا تو خودت مراقب باش بدبختو...
جیمین : بوقق...
هوسوک : دیگه ماهم میریم مادر جان آبجی تو میری کجا
بیا خونه ما
جی وو : عامم نمیخام امشب اونجا باشم پس مجبورم برم هت
م ا/ت : چرا هتل بیا خونه ما
جی وو : عاحح ..نه خاله جون مرسی میرم هتل
م ا/ت : یه دختر تنا اصن نباید خودش تنایی بره هتل بری اونجا چه کنی بیا خونه ما
*جی وو یه نگاه به هوسوک میکنه
پ ا/ت : آخه نداره و کیف جی وو رو میبره
جی وو : عامم اگه اصرار دارین چشم میام
م ا/ت : دیگه خدافز بچه ها
ویو ا/ت : همه رفتن فقط ما موندیم من و هوسوک
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم به سمت خونه
بچه ها لدفن بازم مثل قبل ازم حمایت کنید💜
۱۶.۳k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.