یونگی خندهی وا رفته ای روی لبش نشوند و
یونگی خندهی وا رفته ای روی لبش نشوند و
آستینش رو زد بالا و تتوی مار روی ساعدش رو لمس
کرد
آها این... هی اینکه چیزی نیست! گندش میکنی
چرا؟
جیمین صورتش رو منقبض کرد و روش رو از یونگی
گرفت، غرید:
این تتو حداکثر 100 سال دیگه دلت رو میزنه
و وقتی هم که لیزرش کنی بازم جای سوختگیش
میمونه
باید بازم توضیح بدم یا فهمیدی کسایی که قراره
بیشتر از 5000 سال زنده بمونن نباید هیچ نشونه
خاصی رو بدنشون داشته باشن؟!
یونگی گیج پرسید:
باور کن نمیفهممت؟!
تهیونگ یهو روش رو از مبل چرمی که تاحالا داشت
باهاش حرف میزد گرفت و سمت یونگی خم شد و
بلند گفت:
+ یونگی !عزیز اگر یه نفر این تتو رو روی دستت ببینه
تو مهره سوخته میشی خب؟
یونگی نگاهی به تهیونگ آشفته انداخت و به جیمین
:گفت
این داره میمیره ها ولش کن بره
تهیونگ روی زمین جمع شد و نالید
+ هیونگ میدونم هیچ ایمانی نداری که بهش قسمت
بدم... ولی تورو به حرمت این 874 سالی که بهم چیز
یاد دادی بذار برم خونه ی خودممممم حالم خرابه
یونگی سرش رو به تأسف تکون داد و به جیمین گفت:
ادامه دارد✨
آستینش رو زد بالا و تتوی مار روی ساعدش رو لمس
کرد
آها این... هی اینکه چیزی نیست! گندش میکنی
چرا؟
جیمین صورتش رو منقبض کرد و روش رو از یونگی
گرفت، غرید:
این تتو حداکثر 100 سال دیگه دلت رو میزنه
و وقتی هم که لیزرش کنی بازم جای سوختگیش
میمونه
باید بازم توضیح بدم یا فهمیدی کسایی که قراره
بیشتر از 5000 سال زنده بمونن نباید هیچ نشونه
خاصی رو بدنشون داشته باشن؟!
یونگی گیج پرسید:
باور کن نمیفهممت؟!
تهیونگ یهو روش رو از مبل چرمی که تاحالا داشت
باهاش حرف میزد گرفت و سمت یونگی خم شد و
بلند گفت:
+ یونگی !عزیز اگر یه نفر این تتو رو روی دستت ببینه
تو مهره سوخته میشی خب؟
یونگی نگاهی به تهیونگ آشفته انداخت و به جیمین
:گفت
این داره میمیره ها ولش کن بره
تهیونگ روی زمین جمع شد و نالید
+ هیونگ میدونم هیچ ایمانی نداری که بهش قسمت
بدم... ولی تورو به حرمت این 874 سالی که بهم چیز
یاد دادی بذار برم خونه ی خودممممم حالم خرابه
یونگی سرش رو به تأسف تکون داد و به جیمین گفت:
ادامه دارد✨
- ۲.۴k
- ۱۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط