تسخیر شده پارت²

*دکتر همه برده هارو یکی یکی وارد اتاق میکنه و تو اولین برده صدای جیغ وحشتناکی میاد*
پتنیا:....یعنی....ماها رو میبرن بکشن؟
هلن:فک کنم.....
*نوبت هلن رسید*
پتنیا:هلن......
هلن:*از استرس عرق کرده*
پتنیا :*صدای التماس هلن میاد*وایی.....من تحمل این چیزها را ندارممم!من خیلی ضعیفم!باید بروم قایم بشوم!
*دکتر که دید اخرین نفر نیست*
دکتر:کجایی دختر کوچولو؟بیا اینجا!برایت آبنبات و بستنی دارم!میتوانی بیایی و ازم بگیری!!!بیا پس!
پتنیا:نه.....نه!من باید جلوی خودم را بگیرم!
*از پنجره فرار کرد*
پتنیا:اگه الان نادیده اش میگرفتم،ممکن بود بمیرم!
*و ناگهان میتسوری اون رو پیدا کرد*
میتسوری:هی دختر کوچولو چی شده؟چرا اینجایی؟

پتنیا:من از یه جای خیلی وحشتناک فرار کردم...

میتسوری:اخیییی🥺🥺بچه ی بیچاره....میخوای با من بیای؟

پتنیا:کجا؟

میتسوری:به دسته شیطان کش ها!

پتنیا:واقعا؟؟؟؟😃😃😃😃

میتسوری:آرههه😃😃

*و باهم رفتن سمت جایی که شیطان کش ها هستن*

پتنیا:یا اونجرز!!!!اینجا از اونی که فک میکردم خیلی باحال تره!!!!

میتسوری:بزار با دوستام آشنات کنم:
شینوبو کوچو،نزوکوکامادو،تانجیرو کامادک،زنیتسو آگاتسوما،تنگن اوزوی،کیوجورو رنگوکو،گیو تومیوکا،ماکیا دتسو،میارا،هینامی،هیکاری،تایچو،ماریا سنگالس،مویچیرو توکیتو،گنیا،هاروکی*کسی رو فراموش کردم بگید*
منم میتسوری کانروجی هستم^^

پتنیا:منم پتنیا هستم:)

*اینم بگم که:هاستور خبر داشت که پتنیا فرار کرده،و اون رو تسخیرش کرد،یعنی نیمه شیطان و نیمه انسانه*


ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۶)

اوسیم اگه اینجوری بود

تو چشاش محو شدم😵😂😂😂

تسخیر شده پارت¹

هاشیرای اوسی اولم تغییر کرد:hastur

P2: mansion kimکه یهو یکی موهام رو کشید، فهمیدم، سانا بودسان...

ارباب مرگبار من: پارت ۶_تو با من مگه چیکار داری؟+چرا اون لبا...

رمان{ برادر ناتنی } پارت آخر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط