رمان پارت بیست شیشم ارباب مافیایی 🖤🔗
رمان پارت بیست شیشم ارباب مافیایی 🖤🔗
شرط: ۴۰ تا لایک ۲۰۰تا کامنتتتتت 🖤🍒
نایا: خواستم پیدا بشم که جین آمد سمت در من که اون۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
آنچه گذشت⬆️🖤🔗
نایا: اون در منو باز کرد
جین: پیدا شو ( اعصبی)
نایا: برای چی؟( سرد)
جین: گفتم پیدا شو (. اعصبی )
نایا: نمیشم ( سرد)
نایا: دیدم که جین آمد نزدیک یهو ضربان قلبم رفت بالا
جین : رفتم جلوی لبش
نایا: دیدم جین آمد جلو لبم یک میلی متر باهم فاصله داشت گفتش
جین: خانم نایا پیدا شین😏
نایا: ب باش
جین: آفرین
نایا: جیمین رو ندیدی؟
جین: رفت بالا
نایا: باش
جین: وایسا
نایا: بله؟
جین: لباست بد مونده
نایا: دیدم دستمو گرفت به خودش نزدیک کرد دستشو برد پشتم لباسمو آورد پایین
نایا: م ممنون
جین: هری
نایا:۰۰۰۰۰۰
نایا: رفتن که برم از این ور خیابون ( اونور خیابون هتل هست)
هواسم نبود که ی ماشین دارع میاد نزدیک بود که ماشین بهم بخوره که دیدم ی نفر از پست منوکشید توی بغلش
جین: چشمات روی سرت ؟
نایا: ب ببخشید
نایا: دیدم جین هنوز دستشو دورم حلقه کرده
نایا: میشه دستتونو بردارین
جین: اگه بر ندارم؟,
نایا: یعنی چی
جین: یعنی همین
نایا: ولم کننننن
جیمین: اینجا چه خبره ؟
نایا: ولم نمک۰۰۰۰۰
نایا: یهو جین دستشو روی دهنم گذاشت
جین: بیا اینم زنت آقای جیمین
جیمین: نایا بریم بالا
نایا: بریم
نایا: دیدم جیمین خیلی اعصبیه
نایا: جیمین دستمو محکم نگیر دردم میگیره
جیمین: بدمش اون شماره اتاقی که بمون دادن انداختمش روی تخت
نایا:چ چی کار میکنی
جیمین: مکه صد بار نگفتم که با اون حرف نزن ( با داد و اعصبانیت)
نایا: خب ۰۰۰
جیمین: خب چی؟
نایا: عععع بس کن دیگه هعی هیچی نمیگم همش داد همش اعصبانیت
جیمین: باشد خودت خواستی
نایا: دیدم جیمین من رو روی تخت هول داد که صدای در آمد
تق تق تق
جیمین: کیه؟
جین: درو باز کن
نایا: اخیششششش فرشته نجاتم 🤧
جین: میتونید بد از گردشم هم این کارو کنید
جیمین: برو بیرون
جین: اوکی
نایا: تا جین رفت بیرون ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
شرط: ۴۰ تا لایک ۲۰۰تا کامنتتتتت 🖤🍒
نایا: خواستم پیدا بشم که جین آمد سمت در من که اون۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
آنچه گذشت⬆️🖤🔗
نایا: اون در منو باز کرد
جین: پیدا شو ( اعصبی)
نایا: برای چی؟( سرد)
جین: گفتم پیدا شو (. اعصبی )
نایا: نمیشم ( سرد)
نایا: دیدم که جین آمد نزدیک یهو ضربان قلبم رفت بالا
جین : رفتم جلوی لبش
نایا: دیدم جین آمد جلو لبم یک میلی متر باهم فاصله داشت گفتش
جین: خانم نایا پیدا شین😏
نایا: ب باش
جین: آفرین
نایا: جیمین رو ندیدی؟
جین: رفت بالا
نایا: باش
جین: وایسا
نایا: بله؟
جین: لباست بد مونده
نایا: دیدم دستمو گرفت به خودش نزدیک کرد دستشو برد پشتم لباسمو آورد پایین
نایا: م ممنون
جین: هری
نایا:۰۰۰۰۰۰
نایا: رفتن که برم از این ور خیابون ( اونور خیابون هتل هست)
هواسم نبود که ی ماشین دارع میاد نزدیک بود که ماشین بهم بخوره که دیدم ی نفر از پست منوکشید توی بغلش
جین: چشمات روی سرت ؟
نایا: ب ببخشید
نایا: دیدم جین هنوز دستشو دورم حلقه کرده
نایا: میشه دستتونو بردارین
جین: اگه بر ندارم؟,
نایا: یعنی چی
جین: یعنی همین
نایا: ولم کننننن
جیمین: اینجا چه خبره ؟
نایا: ولم نمک۰۰۰۰۰
نایا: یهو جین دستشو روی دهنم گذاشت
جین: بیا اینم زنت آقای جیمین
جیمین: نایا بریم بالا
نایا: بریم
نایا: دیدم جیمین خیلی اعصبیه
نایا: جیمین دستمو محکم نگیر دردم میگیره
جیمین: بدمش اون شماره اتاقی که بمون دادن انداختمش روی تخت
نایا:چ چی کار میکنی
جیمین: مکه صد بار نگفتم که با اون حرف نزن ( با داد و اعصبانیت)
نایا: خب ۰۰۰
جیمین: خب چی؟
نایا: عععع بس کن دیگه هعی هیچی نمیگم همش داد همش اعصبانیت
جیمین: باشد خودت خواستی
نایا: دیدم جیمین من رو روی تخت هول داد که صدای در آمد
تق تق تق
جیمین: کیه؟
جین: درو باز کن
نایا: اخیششششش فرشته نجاتم 🤧
جین: میتونید بد از گردشم هم این کارو کنید
جیمین: برو بیرون
جین: اوکی
نایا: تا جین رفت بیرون ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
۱۹.۰k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.