رمان پرستار بچه من 💗
رمان پرستار بچه من 💗
ملیس: دیدم آمد دستشو دورم حلقه کرد خدشو به من چسبوند در گوشم گفت ۰۰۰۰۰۰۰۰
آنچه گذشت⬆️
جیمین: خانم کوچولو ازت نظر نخواستم
ملیس: من پرستارشم باید این کارو بکنم
جیمین: ع؟
ملیس: دیدم جیمین موهامو پشت گوشم دارع میدع
ملیس:, نکن
جیمین: اگه بکنم ؟
ملیس: ولم کن ( با زدن دست جیمین) و رفتن از پیش جیمین
جیمین: هوی کجا میری تازه کارم باهات شروع شدع
ملیس: چه کاری ؟
جیمین: چند ساعت دیگه خودت میفهمی
ملیس: جیمین بد از این حرفش رفت جیون هم بزور با خودش بود کلی سوال توی ذهنم برام پیش آمد که چی کار باهام داره رفتم پیش اجوما
اجوما: عااا آمدی دخترم کلییییی ظرف براش شستن داریم برو ظرفارو بشور
ملیس: چشم
ملیس: بد ظرف شستنم دیدم ی نفر آمده هم بهش تعظیم میکنن
اجوما: تعظیم کننننن{آروم در گوش ملیس)
ملیس: چرا ؟
اجوما: خانم این اعمارته
ملیس: 😳 زن اربابه ؟
مادر جیمین: ت دیگه کدم ختمت کار احمقی هستی که نمیدونی من کی هستم؟
اجوما: خانم شما اینو ببخشید این امروز آمده به این اعمارت
مادر جیمین: به هر حال احمقه
ملیس: واقعا با. حرفاش دل ادمو خورد میکرد
مادر جیمین: خب به کارتون برسین
ساعت ۷
ملیس: بد از طرف شستن گرفتم خوابیدم که دیدم جیمین بالا سرمه
ملیس: عععععغغغغ( جیغ)
جیمین: چتع حیوان
ملیس: خب دلم ترکید
جیمین: عع؟
ملیس:اوهم
ملیس: دیدم که جیمین روم خیمه زد
ملیس،: چ چی کار میکنی
جیمین: هیسسس بزار کارمو بکنم
ملیس: یهو جیمین سرشو توی گردنم برد مارک های درد ناکی میزد آمد سراغ لبمو به بوسه با دست جلوشو گرفتم ( یعنی دستشو گذاشت روی لبش)
جیمین: دستتو بردار
ملیس: نع
جیمین: اعصبیم نکن
ملیس: میکنم
ملیس: یهو محکم دوتا دستامو برد بالا لبمو مکید که یهو جیون آمد تو
جیون: بابا۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
ملیس: دیدم آمد دستشو دورم حلقه کرد خدشو به من چسبوند در گوشم گفت ۰۰۰۰۰۰۰۰
آنچه گذشت⬆️
جیمین: خانم کوچولو ازت نظر نخواستم
ملیس: من پرستارشم باید این کارو بکنم
جیمین: ع؟
ملیس: دیدم جیمین موهامو پشت گوشم دارع میدع
ملیس:, نکن
جیمین: اگه بکنم ؟
ملیس: ولم کن ( با زدن دست جیمین) و رفتن از پیش جیمین
جیمین: هوی کجا میری تازه کارم باهات شروع شدع
ملیس: چه کاری ؟
جیمین: چند ساعت دیگه خودت میفهمی
ملیس: جیمین بد از این حرفش رفت جیون هم بزور با خودش بود کلی سوال توی ذهنم برام پیش آمد که چی کار باهام داره رفتم پیش اجوما
اجوما: عااا آمدی دخترم کلییییی ظرف براش شستن داریم برو ظرفارو بشور
ملیس: چشم
ملیس: بد ظرف شستنم دیدم ی نفر آمده هم بهش تعظیم میکنن
اجوما: تعظیم کننننن{آروم در گوش ملیس)
ملیس: چرا ؟
اجوما: خانم این اعمارته
ملیس: 😳 زن اربابه ؟
مادر جیمین: ت دیگه کدم ختمت کار احمقی هستی که نمیدونی من کی هستم؟
اجوما: خانم شما اینو ببخشید این امروز آمده به این اعمارت
مادر جیمین: به هر حال احمقه
ملیس: واقعا با. حرفاش دل ادمو خورد میکرد
مادر جیمین: خب به کارتون برسین
ساعت ۷
ملیس: بد از طرف شستن گرفتم خوابیدم که دیدم جیمین بالا سرمه
ملیس: عععععغغغغ( جیغ)
جیمین: چتع حیوان
ملیس: خب دلم ترکید
جیمین: عع؟
ملیس:اوهم
ملیس: دیدم که جیمین روم خیمه زد
ملیس،: چ چی کار میکنی
جیمین: هیسسس بزار کارمو بکنم
ملیس: یهو جیمین سرشو توی گردنم برد مارک های درد ناکی میزد آمد سراغ لبمو به بوسه با دست جلوشو گرفتم ( یعنی دستشو گذاشت روی لبش)
جیمین: دستتو بردار
ملیس: نع
جیمین: اعصبیم نکن
ملیس: میکنم
ملیس: یهو محکم دوتا دستامو برد بالا لبمو مکید که یهو جیون آمد تو
جیون: بابا۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
۱۹.۹k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.