رویایی همانند کابوس پارت 59
#nika
برگشتمدیدیم رویا وایستاده
رویا=متین عشقم جایی میری؟!
استرس گرفتم یعنی منو متین و دید
اما متین خونسرد جواب داد=میرم بیرون هوا بخورم
خواست بره که اروم دستش و گرفتم با چشام التماس اور نگاش کردم
رویا اومد نزدیک ک دستشو سریع ول کردم بع من یه نگاه ریزی رد بعد دستشو دور گردن متین حلق کرد=چرا میخوای بری بیرون؟!
متین=حالم خوب نیست
رویا اینگار نه اینگار ک من اونجام لبشو بوسید گفت=خودم ارومت میکنم
بغض کردم دستمو مشت کردم متین رویا رو داره منو چیکار داره منو باش میخواستم جلوشو بگیرم نره بیرون منو باش میخواستم ارومش کنم
نیکا=من رفع زحمت میکنم
بعد رفتم اینور معلومه شب طولانی در پیش دارن
یه قطره اشک از چشم افتاد سریع پاکش کردم رفتم اتاق مهمون نشستم رو تخت زانومو تو شکمم حمع کردم یعنی الان رسیدن اتاق؟.
متین=من ک ارع اما رویا نه
یه هین کشیدم وای یعنی بلند فکر کرده بودم
متین اومد نزدیک گفت=مگ نمیخواستی ارومم کنی؟ منتظرم.!
با تعجب نگاش کردم ک گفت=پس باید خودم دست بکار شم روم خیمه زد افتاد به جون لبام
دستشو از گردنم سمت سی*نه هام رسوند
خودشو کامل گذاشت روممردون*گیشو رو بین پام مالید یه اه کشیدم
جونی گفت سرشو برد تو گردنم ک گوشیش زنگخورد
بلند شد گفت=لعنت بر خرمگس معرکه...!
پاشو گوشیشو جواب داد یه دستشو باز کردم به من اشاره کرد برم بغلش رفتم بغلش ....
بوی عطرش مث داروی خواب اور بود ک نفهمیدم کی خوابم برد:)"
#diyana
تو اتاق بودم از نیکا خبری نبود از پنجره بیرونو نگاه میکردم منتظز ارسلان بودم یهودیدم ارسلان با چن تا دختر اومد تو حیاط از یکی از دخترا لب گرفت
یعنی رلشه
بغض کردم
دخترا رفتن من همینطوری داشتم نگاه میکرد سمت اتاقمنگاه کرد سریع اومد اینور....
رویـــایــ𝒉𝒂𝒎𝒂𝒏𝒂𝒏𝒅ـیکـابـوس🌱"!
آنچه خواهید دید:
دوست دارم🙂
صدا صدای....بود😅
دستشو از روی شکمم برد بین پاهام🔞😁
یهو پرتم کرد روی تخت خیمه زد روم لباشو گزاشت روی لبام💋
(فیلتر میلتر نشیم پارتای بعدی😂)
برگشتمدیدیم رویا وایستاده
رویا=متین عشقم جایی میری؟!
استرس گرفتم یعنی منو متین و دید
اما متین خونسرد جواب داد=میرم بیرون هوا بخورم
خواست بره که اروم دستش و گرفتم با چشام التماس اور نگاش کردم
رویا اومد نزدیک ک دستشو سریع ول کردم بع من یه نگاه ریزی رد بعد دستشو دور گردن متین حلق کرد=چرا میخوای بری بیرون؟!
متین=حالم خوب نیست
رویا اینگار نه اینگار ک من اونجام لبشو بوسید گفت=خودم ارومت میکنم
بغض کردم دستمو مشت کردم متین رویا رو داره منو چیکار داره منو باش میخواستم جلوشو بگیرم نره بیرون منو باش میخواستم ارومش کنم
نیکا=من رفع زحمت میکنم
بعد رفتم اینور معلومه شب طولانی در پیش دارن
یه قطره اشک از چشم افتاد سریع پاکش کردم رفتم اتاق مهمون نشستم رو تخت زانومو تو شکمم حمع کردم یعنی الان رسیدن اتاق؟.
متین=من ک ارع اما رویا نه
یه هین کشیدم وای یعنی بلند فکر کرده بودم
متین اومد نزدیک گفت=مگ نمیخواستی ارومم کنی؟ منتظرم.!
با تعجب نگاش کردم ک گفت=پس باید خودم دست بکار شم روم خیمه زد افتاد به جون لبام
دستشو از گردنم سمت سی*نه هام رسوند
خودشو کامل گذاشت روممردون*گیشو رو بین پام مالید یه اه کشیدم
جونی گفت سرشو برد تو گردنم ک گوشیش زنگخورد
بلند شد گفت=لعنت بر خرمگس معرکه...!
پاشو گوشیشو جواب داد یه دستشو باز کردم به من اشاره کرد برم بغلش رفتم بغلش ....
بوی عطرش مث داروی خواب اور بود ک نفهمیدم کی خوابم برد:)"
#diyana
تو اتاق بودم از نیکا خبری نبود از پنجره بیرونو نگاه میکردم منتظز ارسلان بودم یهودیدم ارسلان با چن تا دختر اومد تو حیاط از یکی از دخترا لب گرفت
یعنی رلشه
بغض کردم
دخترا رفتن من همینطوری داشتم نگاه میکرد سمت اتاقمنگاه کرد سریع اومد اینور....
رویـــایــ𝒉𝒂𝒎𝒂𝒏𝒂𝒏𝒅ـیکـابـوس🌱"!
آنچه خواهید دید:
دوست دارم🙂
صدا صدای....بود😅
دستشو از روی شکمم برد بین پاهام🔞😁
یهو پرتم کرد روی تخت خیمه زد روم لباشو گزاشت روی لبام💋
(فیلتر میلتر نشیم پارتای بعدی😂)
۲۴.۱k
۰۳ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.