صبح یعنی

صبح یعنی
جنگِ بینِ شاخه های نسترن
برسرِ عطری که
دائم میوزد ازموی تو

چشم ‌تو
خورشیدعالمتاب
و رویَت قرصِ‌ماه
کهکشانی ازستاره
در به در درکوی تو
دیدگاه ها (۵)

بـنـده ی آن کـسٖـم کـه شـوقی دارد بر گردن دل ز عـشـق، طـوقی ...

سلام دوستان گلم این دوست عزیزمارو لایک کنید ممنون

هَمه شَب با دلِ دیوانِه خود دَر حَرفَم...چِه کُنم،جُز دلِ خو...

ندانم با که می باید در این ویرانه جوشیدنبه هر محفل که ره برد...

معتاد بود. به صدا... به آغوش... به طعم شراب لب های خوش رنگ ....

﴿ برده ﴾۲۲ part آفتاب تازه روی قشنگ اش را به زمینی که افراد...

مافیای روانی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط