پارت
پارت³²
(بادیگارد هات❤️🔥)
خدایی خیلی حرفهای بازی میکرد.
یه دفعه دیدم یکی پشت سرش میخواد بهش تیر بزنه که داد زدم:
_پپشتت سرتتتتتت
که دادی زد و دو متر پرید بالا.
با چشمای متعجب نگاهش میکردم که اونم با چشمای گرد شده نگاهم میکرد.
مظلوم گفت:
_ترسیدم.
منم مظلوم گفتم:
_خب اون پشت سرت بود داشت بهت تیر میزد.
چند لحظه به هم نگاه کردیم که ناگهان به طور عجیبی زدیم زیر خنده.
بقیه هم با لبخند نگاهمون میکردن به جز جونگ کوک که با حرص نگاهمون میکرد.
حسوده دیگه.
جیمین گفت:
_احساس میکنم از وقتی شما اومدین خونه پر سر و
(بادیگارد هات❤️🔥)
خدایی خیلی حرفهای بازی میکرد.
یه دفعه دیدم یکی پشت سرش میخواد بهش تیر بزنه که داد زدم:
_پپشتت سرتتتتتت
که دادی زد و دو متر پرید بالا.
با چشمای متعجب نگاهش میکردم که اونم با چشمای گرد شده نگاهم میکرد.
مظلوم گفت:
_ترسیدم.
منم مظلوم گفتم:
_خب اون پشت سرت بود داشت بهت تیر میزد.
چند لحظه به هم نگاه کردیم که ناگهان به طور عجیبی زدیم زیر خنده.
بقیه هم با لبخند نگاهمون میکردن به جز جونگ کوک که با حرص نگاهمون میکرد.
حسوده دیگه.
جیمین گفت:
_احساس میکنم از وقتی شما اومدین خونه پر سر و
- ۱.۳k
- ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط