پارت

پارت³³
(بادیگارد هات❤️‍🔥)

صدا شده و جون دوباره گرفته.
سیس سمور های آفریقایی گرفتم و دستمو بردم جلوش و گفتم:
_خواهش میکنم لطفا دستمو ببوس.
جیمین پوکر فیس نگاهم می‌کرد و ثورا قهقه میزد.
بعد چند دقیقه که دوباره بقیه مشغول زر زدن شدن ثورا امد نزدیکم طوری که فقط خودم بشنوم گفت:
_هوی میتسوری گفت فردا باهامون کار داره.
سری تکون دادم به معنی فهمیدم.
یه دفعه حس کردم بو میدم.
گفتم:
_آقایون اگه بخوایم حموم..
جین پرید وسط حرفم و گفت:
_تو اتاقتون حمام هست.
گفتم:
_فقط لباس...
دوباره پرید وسط حرفم و گفت:
_اونم تو کمد اتاق هست.
دیدگاه ها (۰)

پارت³⁴(بادیگارد هات❤️‍🔥)ترسیده گفتم:_نگو که اونا هم صورتی؟؟گ...

پارت³⁵(بادیگارد هات❤️‍🔥)گفتم:_آره واسه چی؟با افسوس گفت:_من ا...

پارت³²(بادیگارد هات❤️‍🔥)خدایی خیلی حرفه‌ای بازی می‌کرد.یه دف...

پارت³¹(بادیگارد هات❤️‍🔥)فقط منو ثورا عین معلولین ذهنی داشتیم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط