پارت [43]
پارت [43]
خلاصه شب بودو گرفتن خوابیدنننن
تهیونگ:ا/ت دوست دادم
ا/ت:منم اوپا
تهیونگ:شب بخیر بیب و شب بخیر کوچولوعه بابایی
ا/ت:آخی شب بخیر تهیونگ شی شب بخیر نینی کوچولو....
میخوابن
ویو صب:
تهیونگ:از خواب بیدار شدو داشت ا/تو نگاه میکرد و موهاشو نوازش کرد
ا/ت:از خواب بیدار شد و دید تهیونگ داره نگاش میکنه
تهیونگ:یا بیدار شدی پرنسس
ا/ت:آره
خمیازه میکشه
و هردو میرن کارایه لازمو انجام میدنو میرن برایه صبحونه....
تهیونگ:میخوام امشب به کوک اینا بگم بیان خونمون برایه بچه
ا/ت:آم باشه
تهیونگ:بعد صبحونه یه دکتر میاد معاینت کنه برایه بچه
ا/ت:اوکی
تهیونگ:اره
بعد صبحونه
دکتر ا/تو معاینه میکنه
دکتر: از اتاق ا/ت میاد بیرون
دکتر:آقایه تهیونگ
تهیونگ:بله دکتر؟
دکتر:آم بچه و همسرتون خوبن ولی همرسره شما یک بیماری داره که خیلی باعث میشه ضعیف بشه باید مراقبش باشین اگر بچه دوقلو بود یا همسرتون فوت میکنن یا بچه هاتون
تهیونگ:چ...چی؟
دکتر:اگرم بخواین بچهارو بندازین همسرتون با بیماری بشدت بد مواجه میشن
تهیونگ:وایی نع
دکتر:متاسفم ولی من جاتون بودم بچهارو انتخاب میکردم و حتما هم به همسرتون بگین اینطوری بهتره
تهیونگ:ب...باشه میتونی بری
دکتر:چشم خداحافظ
تهیونگ:خدافظ
بعد میره تویه اتاق
ا/ت:چیشد هم چی رو به راس؟
تهیونگ:اره عزیزم نگران نباش فقط گفت یکم صعیف میشی هرچقدر بچه رشد کنهمس باید استراحت مطلق داشته باشی
ا/ت:باشه من مشکلی ندارم
بعد شب که میشه کوک اینا میانو به اونا خبر میدن بعدش کوک اینا میرن ....
خلاصه یه 5شیش ماه میگذره همینجوری و اینا میرن برایه اینکه ببینن بچه پسره یا دختر....
دکتر:ازمایش میگیره و بعد یکی دوهفته میرن ازمایش میگیرن
دکتر:ابریک میگم بچه دوقولوعه یه دختر و یه پسر
ا/ت:وایی جدی (خوشحال)
تهیونگ:ایول از اول دوقلو میخواستم (خوشحال){بعدش یاد حرفایه اون دکتره میوفته}
ا/ت:یا تهیونگ اسماشونو چی بزاریم؟
تهیونگ:نمیدونم عزیزم
بعدش میرن خونه.......
ا/ت هرزگاهی حالش بد میشد اون شب تهیونگ همچیو بهش گفت
ا/ت:چرا زود تر بهم نگفتی تهیونگ؟
تهیونگ:چون میخواستم ببینم بچه دوقلوعه یا نه اگر دوقلو نبود تو میتونستی زنده بمونی (گریه)
ا/ت:یا تهیونگ اشکال نداره بجاش تو صاحب دوتا بچه میشی یکی دختر و یکی پسر دخترت جایه مادرشو میتونه برات بگیره......
ادامه دارد...
خلاصه شب بودو گرفتن خوابیدنننن
تهیونگ:ا/ت دوست دادم
ا/ت:منم اوپا
تهیونگ:شب بخیر بیب و شب بخیر کوچولوعه بابایی
ا/ت:آخی شب بخیر تهیونگ شی شب بخیر نینی کوچولو....
میخوابن
ویو صب:
تهیونگ:از خواب بیدار شدو داشت ا/تو نگاه میکرد و موهاشو نوازش کرد
ا/ت:از خواب بیدار شد و دید تهیونگ داره نگاش میکنه
تهیونگ:یا بیدار شدی پرنسس
ا/ت:آره
خمیازه میکشه
و هردو میرن کارایه لازمو انجام میدنو میرن برایه صبحونه....
تهیونگ:میخوام امشب به کوک اینا بگم بیان خونمون برایه بچه
ا/ت:آم باشه
تهیونگ:بعد صبحونه یه دکتر میاد معاینت کنه برایه بچه
ا/ت:اوکی
تهیونگ:اره
بعد صبحونه
دکتر ا/تو معاینه میکنه
دکتر: از اتاق ا/ت میاد بیرون
دکتر:آقایه تهیونگ
تهیونگ:بله دکتر؟
دکتر:آم بچه و همسرتون خوبن ولی همرسره شما یک بیماری داره که خیلی باعث میشه ضعیف بشه باید مراقبش باشین اگر بچه دوقلو بود یا همسرتون فوت میکنن یا بچه هاتون
تهیونگ:چ...چی؟
دکتر:اگرم بخواین بچهارو بندازین همسرتون با بیماری بشدت بد مواجه میشن
تهیونگ:وایی نع
دکتر:متاسفم ولی من جاتون بودم بچهارو انتخاب میکردم و حتما هم به همسرتون بگین اینطوری بهتره
تهیونگ:ب...باشه میتونی بری
دکتر:چشم خداحافظ
تهیونگ:خدافظ
بعد میره تویه اتاق
ا/ت:چیشد هم چی رو به راس؟
تهیونگ:اره عزیزم نگران نباش فقط گفت یکم صعیف میشی هرچقدر بچه رشد کنهمس باید استراحت مطلق داشته باشی
ا/ت:باشه من مشکلی ندارم
بعد شب که میشه کوک اینا میانو به اونا خبر میدن بعدش کوک اینا میرن ....
خلاصه یه 5شیش ماه میگذره همینجوری و اینا میرن برایه اینکه ببینن بچه پسره یا دختر....
دکتر:ازمایش میگیره و بعد یکی دوهفته میرن ازمایش میگیرن
دکتر:ابریک میگم بچه دوقولوعه یه دختر و یه پسر
ا/ت:وایی جدی (خوشحال)
تهیونگ:ایول از اول دوقلو میخواستم (خوشحال){بعدش یاد حرفایه اون دکتره میوفته}
ا/ت:یا تهیونگ اسماشونو چی بزاریم؟
تهیونگ:نمیدونم عزیزم
بعدش میرن خونه.......
ا/ت هرزگاهی حالش بد میشد اون شب تهیونگ همچیو بهش گفت
ا/ت:چرا زود تر بهم نگفتی تهیونگ؟
تهیونگ:چون میخواستم ببینم بچه دوقلوعه یا نه اگر دوقلو نبود تو میتونستی زنده بمونی (گریه)
ا/ت:یا تهیونگ اشکال نداره بجاش تو صاحب دوتا بچه میشی یکی دختر و یکی پسر دخترت جایه مادرشو میتونه برات بگیره......
ادامه دارد...
۹.۲k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.