پارت[ 42]
پارت[ 42]
تهیونگ:ینی من دارم بابا میشم (خوشحال شدو داد زد )
ا/ت:نخیر تهیونک شی بچرو میندازم
تهیونگ:ی....ینی چی؟
ا/ت:مشا مثله اینکه یادت رفته با اون خانم چطور رفتار کردی و به من خیانت کردی
تهیونگ:خب بهت توضیح میدم ماجرا از چه قراره
ا/ت:میشنوم تهیونگ شی
تهیونگ:ببین اون دختره دختر خاله یه من و باباش هم مافیاس و اونا منو تحدید کردن که تورو میکشن اگر با دخترشون نباشم میدونی چیمیگم که منم نقشه کشیدم و گفتم دخترشو خر میکنم باباشو میکشم الانم کلی مول بدست اورودم
ا/ت:خب چرا مثه ادم از اول نگفتی
تهیونگ:چون امکانش بود رفتارات عوض شه و یهویی عصبی بشی و بهش بگی
ا/ت:عجب خیله خب ولی بازم از دستت ناراحتم میبخشمت ولی هرگز فراموش نمیکنم
تهیونگ:معذرت میخوام بعدش ا/تو بغل میکنه و تویه هوا میچرخونه
ا/ت:بزارم پایین (میخنده)
تهیونگ:فردا میریم ببینیم پسره یا دختر
ا/ت:تهیونگ باید حدتقل 5ماه بگذره ها دیشبو یادت رف؟
تهیونگ:اوپس باشه......
ادامعععع داردددد....🙃
تهیونگ:ینی من دارم بابا میشم (خوشحال شدو داد زد )
ا/ت:نخیر تهیونک شی بچرو میندازم
تهیونگ:ی....ینی چی؟
ا/ت:مشا مثله اینکه یادت رفته با اون خانم چطور رفتار کردی و به من خیانت کردی
تهیونگ:خب بهت توضیح میدم ماجرا از چه قراره
ا/ت:میشنوم تهیونگ شی
تهیونگ:ببین اون دختره دختر خاله یه من و باباش هم مافیاس و اونا منو تحدید کردن که تورو میکشن اگر با دخترشون نباشم میدونی چیمیگم که منم نقشه کشیدم و گفتم دخترشو خر میکنم باباشو میکشم الانم کلی مول بدست اورودم
ا/ت:خب چرا مثه ادم از اول نگفتی
تهیونگ:چون امکانش بود رفتارات عوض شه و یهویی عصبی بشی و بهش بگی
ا/ت:عجب خیله خب ولی بازم از دستت ناراحتم میبخشمت ولی هرگز فراموش نمیکنم
تهیونگ:معذرت میخوام بعدش ا/تو بغل میکنه و تویه هوا میچرخونه
ا/ت:بزارم پایین (میخنده)
تهیونگ:فردا میریم ببینیم پسره یا دختر
ا/ت:تهیونگ باید حدتقل 5ماه بگذره ها دیشبو یادت رف؟
تهیونگ:اوپس باشه......
ادامعععع داردددد....🙃
۷.۷k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.