پارت [55]
پارت [55]
تهیونگ:صب بخیر پرنسس
دخترش:عوا بابایی صبحتون بخیر
تهیونگ:ممنون دخترم
آجوما:تهیونگ پسرم گلارو آوردن
تهیونگ:خوبه بچینین گلایه قبلی هم بببرین تویه خاک دفن کنین
دخترش:آپا
تهیونگ:جانم؟
دخترش:چرا همیشه گل رز قرمز میگیری؟ حداقل یبار رنگشو عوض کن
تهیونگ:چون مامانت رز قرمز دوس داشت
دخترش:چ...چرا زود تر نگفتی؟
تهیونگ:نپرسیدی ک
دخترش:وایی پس امروز منو داداشی میخوایم با اجوما بریم خرید برایه اوما رز قرمز میگیریم میبرم سر آرامگاهش
تهیونگ:اوه باشه دخترم راسی پول لازم داری ؟
دخترش:نع بابایی داریم
تهیونگ:باشه
ویو وقتی خواستن برن....
دخترش:داداشی بریم؟
پسرش بریم ابجی
لباساشونو میزارم....
وسایلی که لازم داشتن برایه فردارو میخرن کلی لباس فرم مدرسه هم میخرن.....
اجوما:بچها بریم گل بخریم بریم پیش مامانتون
دخترش:باشه بریم
میرن میخرن
پسرش:سلام مامانی چطوری
دخترش:سلام اوما دلم برات تنگ شده بود
اجوما:سلام دخترم حالت چطوره کاش بودی میتونستی باهامون حرف بزنی
دخترش:اوما برات گل رز قرمز آوردیم میزارم بالا سرت....
پسرش:امیدواریم خوشت اومده باشه....
اجوما:خب بچها بریم خونه؟
پسرش و دخترش:بریم اجوما...
رفتن خونه...
دخترش:وایی خیلی خیلی خستم بخوابیم که فردا بریم مدرسه.....
پسرش:اره...
ویو صب...
ادامع دارد....
تهیونگ:صب بخیر پرنسس
دخترش:عوا بابایی صبحتون بخیر
تهیونگ:ممنون دخترم
آجوما:تهیونگ پسرم گلارو آوردن
تهیونگ:خوبه بچینین گلایه قبلی هم بببرین تویه خاک دفن کنین
دخترش:آپا
تهیونگ:جانم؟
دخترش:چرا همیشه گل رز قرمز میگیری؟ حداقل یبار رنگشو عوض کن
تهیونگ:چون مامانت رز قرمز دوس داشت
دخترش:چ...چرا زود تر نگفتی؟
تهیونگ:نپرسیدی ک
دخترش:وایی پس امروز منو داداشی میخوایم با اجوما بریم خرید برایه اوما رز قرمز میگیریم میبرم سر آرامگاهش
تهیونگ:اوه باشه دخترم راسی پول لازم داری ؟
دخترش:نع بابایی داریم
تهیونگ:باشه
ویو وقتی خواستن برن....
دخترش:داداشی بریم؟
پسرش بریم ابجی
لباساشونو میزارم....
وسایلی که لازم داشتن برایه فردارو میخرن کلی لباس فرم مدرسه هم میخرن.....
اجوما:بچها بریم گل بخریم بریم پیش مامانتون
دخترش:باشه بریم
میرن میخرن
پسرش:سلام مامانی چطوری
دخترش:سلام اوما دلم برات تنگ شده بود
اجوما:سلام دخترم حالت چطوره کاش بودی میتونستی باهامون حرف بزنی
دخترش:اوما برات گل رز قرمز آوردیم میزارم بالا سرت....
پسرش:امیدواریم خوشت اومده باشه....
اجوما:خب بچها بریم خونه؟
پسرش و دخترش:بریم اجوما...
رفتن خونه...
دخترش:وایی خیلی خیلی خستم بخوابیم که فردا بریم مدرسه.....
پسرش:اره...
ویو صب...
ادامع دارد....
۶.۴k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.