Part

Part ³⁸
ا.ت ویو:
با اولین چیزی که دیدم بدنم یخ کرد..روی زمین خون ریخته شده بود و بدن بی جون یک نفر هم اون گوشه بود..مثل اینکه یه دختر بود..موهای کوتاهی داشت لباس هاش پاره پاره شده بودن و به نظر میومد کلی خون از دست داده..کامل وارد اتاق شدم تازه توجهم به اتاق جلب شد..یک پنچره کوچیک بالا تر از حد معمول و نور خورشید ازش عبور میکرد و به اتاق میخورد..کل اتاق با چوب طبقه بندی شده بودن و کلی وسایل مختلف که توی فیلم های جنایی دیده بودم اونجا بود..یه قدم برداشتم که برم سمت دختره اما حسی بهم میگفت که این کار رو نکنم..پشیمون شدم و رفتم سمت در..قبل از اینکه کامل از اتاق خارج بشم صدای ناله ضعیفشو شنیدم که کمک میخواست..دلم به حالش سوخت و تصمیم گرفتم یکم غذا براش ببرم..

غذا رو جلوش گذاشتم و یه لباس همراه با یه تشت اب و حوله کنارش گذاشتم و از اتاق اومدم بیرون..وقتی اومدم بیرون دیدم یه کیلید روی زمین افتاده خم شدم و برش داشتم و فرو کردم داخل در و از اونجا دور شدم..توی راه بودم کمی گیج شده بودم..وسایل شکن*جه توی زیرزمین..دختری که انگار کتکش زده بودن..در مورد این قضیه احساس بدی گرفتم و دوباره رفتم سمت زیر زمین و برای اطمینان در رو قفل کردم و کیلید رو گذاشتم توی گلدونی که اونجا بود و از اونجا دور شدم..در حال خوردن صبحونه بودم که در خونه با شتاب باز شد..از جام بلند شدم و رفتم ببینم کیه..مثل همیشه تهیونگ بود ولی چرا انقدر زود برگشته بود..تازه متوجه عصبانیت و اخمی که کرده بود شدم..لحظه ای ترسیدم..تا نگاهش به من خورد اخمش بیشتر شد و اومد سمتم..تا نزدیکم شد یقه لباسمو گرفت و نزدیک خودش کرد و از بین دندوناش که اگه یکم دیگه فشار میداد میشکست گفت
تهیونگ:تو به چه حقی رفتی توی اون زیرزمین
نفس های داغش صورت و گردنمو میسوزوند..توی چشماش نگاه کردم..از عصبانیت قرمز شده بود..با دیدن چشماش دیگه نتونستم حرف بزنم..تهیونگ تکونم داد و بلند گفت
تهیونگ:مگه باتو نیستم..گفتم چرا توی اون خراب شده رفتی
چشمامو محکم بستم..اولین بار بود که اینجوری میدیدمش و بیشتر از دفعات قبل ازش میترسیدم..
تهیونگ با ضرب ولم کرد که افتادم روی مبل..چنگی به موهاش زد گفت
تهیونگ:چرا برای اون غذا لباس بردی
بلاخره تونستم حرف بزنم
ا.ت:مگه کار بدی کردم
تهیونگ چشماشو محکم روی هم فشار داد گفت
تهیونگ:تو احمق نزدیک بود تمام زحمت های چندین سالمو خراب کنی
تهیونگ از کنارم رد شد و رفت سمت پله ها..گیج شده بودم از حرف هایی که زد..سردر نمیاوردم از حرف هاش..بلند شدم و رفتم دنبالش..قبل از اینکه وارد اتاقش بشه صداش زدم
ا.ت:..

ادامه دارد🍷
حمایت فراموش نشه🍷

"پیج منو به دوستانتون معرفی کنید تا خانوادمون بزرگتر بشه★"
دیدگاه ها (۱)

Part ³⁹ا.ت ویو:قبل از اینکه وارد اتاقش بشه صداش زدما.ت:تهیون...

Part ⁴⁰ا.ت ویو:تهیونگ سمت یخچال رفت و شیشه اب رو برداشت و تم...

Part ³⁷ا.ت ویو:ا.ت:تو هیچ حقی در قبال من نداریتهیونگ پوزخندی...

Part ³⁶ا.ت ویو:تا به من رسید توقف کرد گفتتهیونگ:همسر کیم تهی...

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

هرزه ی حکومتی پارت ۴ که جیمین و جیهوپ...دستاشون و گذاشتن روی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط