Part

Part ²²
لیلا: اینجا چیکار میکنید؟
جمیله: هیچی اومدیم آدم بکشیم ، چه سوالیه می‌کنی خب اومدیم بازی کنیم دیگه
لیلا: آها
داشتن میرفتن که سوسن و عمر رو دیدن
سوسعم : شما اینجا چیکار میکنید ؟
لیلا و کان و تولگا و جمیله : همون کاری که همه میکنن
داشتن میرفتن که ایبیکه و برک رو دیدن
ایبر : سلام
لیلا و کان و تولگا و جمیله و سوسن و عمر: سلام
هاریکا : اون ایبیکه نیست ؟
اولجان:‌ الان زنگ میزنم مامان
ایبیکه : عا، اولجان
اولجان : وایسا الان زنگ میزنم مامان بهش میگم تا این وقت شب کجا بودی وایسا
ایبیکه : چیکار می‌کنی دیوونه منم بهش میگم با هاریکا دوست شدی
اولجان: چه ربطی داره ؟
ایبیکه : تو زنگ بزن تا من ربطشو بگم
داشتن میرفتن که قدیر و ملیسا رو دیدن
عمر : پس امل تنهاست توی خونه
عمر داشت می‌گفت که دوروک و آسیه و امل رو دیدن
امل : آبجی داداش قدیر و داداش عمر
آسیه: عه عمر
دوروک: سلام برادر زن سلام خواهر زن سلام دوستان
ایبیکه : چی؟ برادر زن؟خواهر زن ؟ نکنه ازدواج کردین ؟
اسدور : چرت و پرت نگو چه ربطی داره ؟
ایبیکه : خب یه لحظه اینطور فکر کردم بیخیال بریم سوار چرخ و فلک بشیم
گوشی آسیه زنگ میخوره باباشه
ولی : الو آسیه کجایین؟
آسیه: ما اومدیم شهربازی
ولی : باشه مراقب خودتون باشید
آسیه: چشم باباجون خداحافظ
دوروک : بریم
عمر : امل با ما بیا
امل : نه می‌خوام با آبجی برم
دوروک : چیکار داری خب دوست داره با شوهر خواهر و خواهرش باشه
آسیه: دورووککک
دوروک: چیه دروغ میگم
سوار میشن
برک : عشقم اینجا خیلی قشنگه اما نه به قشنگی تو
ایبیکه : برک گفتم خوشم نمیاد رمانتیک حرف بزنی
برک : باشه عشق وحشی من خوبه
ایبیکه : اره
دوروک : عشقم
آسیه: هوم
دوروک : بیا جلو
آسیه رو میبوسه (لب)
آسیه: چیکار می‌کنی دوروک ؟
دوروک: چیه خب نمی تونم دوست دخترمو ببوسم ؟
آسیه: امل
دوروک : آها
تولگا : می‌خوام بیام خواستگاری
جمیله: چی؟



نظرتونو در مورد رمان بگید
دیدگاه ها (۵)

Part⁶⁰آسیه: نه من نمی‌تونم همینجا با خیال راحت بمونم نمی‌تون...

Part⁶¹آنیسا: خب اَده بِتای من می‌تونم بوست بُتُنم☺️(بوسش می‌...

Part ¹⁹ایبیکه : نه توروخدا دیگه چی ؟ اولجان ما میخوایم دوتای...

Part ²¹سوسن : عشقم آماده ای؟عمر : اره عشقم اومدمسوسن : عشقمو...

ولی عمر توی این قسمت😭😭😭#عمر #سوسن #کاردشلریم #یازگی #اسیه #د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط