جرعت حقیقت
#جرعت_حقیقت
پارت 21🥂
کوک: اوکی
که زنگ در به صدا در اومد کوک رفت توی اتاق ات زیر تختش قایم شد
یوجین رفت پای تلویزیون
ات ام رفت پیش آجوما
یکی از هدمتکارا رفت درو برای هلن باز کردو هلن اومد داخل
هلن: یوجین عشقم من اومدم
یوجین: سلام عشقم
و یوجسن از گونش بوسیدش
به هر حال باید نقش بازی میکردیم
هلن: این دختره ات کو؟
یوجین: داره نوکری میکنه(نیشخند🤡
هلن: حقشه تا کوک باشه دل منو نشکنه
و هلن رفت روی پای یوجین نشست مثل اینکه امشبو اینجا بود
منم کارام تموم شده بود پس رفتم توی اتاقم
درو باز کردم دیدم کوک روی تخت نشسته
ات: خب یوجین...
نزاشت حرفمو کامل کنم
کوک: میدونم همشو شنیدم
ات: تو از دستم عصبانی؟
کوک: نباشم؟
من برای اینکه از دلش در بیارم رفتم توی دلش نشستمو یه بچسه سطحی روی لباش گذاشتم
و گردنشم بوسدم
من میدونستم نقطه ضعف کوک گردنشه
کوک: عه شیطون
و شروع کرد منو قلقلک دادن
بعد 3 مین ولم کرد
ات: اخییی😅
کوک:(میخنده😂🐰
ات: خب وقتی هلن رفت باید نقشه بچینیم
کوک: اوهوم
دیگه موقع شام شده بود و به کوک گفتم برای احتیاط بره زیر تخت
که بعد 2 مین در زده شد
ات: بیا تو
ادامه دارد.......
پارت 21🥂
کوک: اوکی
که زنگ در به صدا در اومد کوک رفت توی اتاق ات زیر تختش قایم شد
یوجین رفت پای تلویزیون
ات ام رفت پیش آجوما
یکی از هدمتکارا رفت درو برای هلن باز کردو هلن اومد داخل
هلن: یوجین عشقم من اومدم
یوجین: سلام عشقم
و یوجسن از گونش بوسیدش
به هر حال باید نقش بازی میکردیم
هلن: این دختره ات کو؟
یوجین: داره نوکری میکنه(نیشخند🤡
هلن: حقشه تا کوک باشه دل منو نشکنه
و هلن رفت روی پای یوجین نشست مثل اینکه امشبو اینجا بود
منم کارام تموم شده بود پس رفتم توی اتاقم
درو باز کردم دیدم کوک روی تخت نشسته
ات: خب یوجین...
نزاشت حرفمو کامل کنم
کوک: میدونم همشو شنیدم
ات: تو از دستم عصبانی؟
کوک: نباشم؟
من برای اینکه از دلش در بیارم رفتم توی دلش نشستمو یه بچسه سطحی روی لباش گذاشتم
و گردنشم بوسدم
من میدونستم نقطه ضعف کوک گردنشه
کوک: عه شیطون
و شروع کرد منو قلقلک دادن
بعد 3 مین ولم کرد
ات: اخییی😅
کوک:(میخنده😂🐰
ات: خب وقتی هلن رفت باید نقشه بچینیم
کوک: اوهوم
دیگه موقع شام شده بود و به کوک گفتم برای احتیاط بره زیر تخت
که بعد 2 مین در زده شد
ات: بیا تو
ادامه دارد.......
۴.۲k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.