همقدمباشهدا

#هم_قدم_باشهدا

گفتم:
مادرجان! درس ات تمام شده، وقت ازدواجته!
زود بهانه آورد که باید بره سربازی.
°
گفتم:
مادرجان! سربازیت تمام شده، دیگه وقت ازدواجته!
زود بهانه آورد که باید بره تسویه حساب و وسایلش رو جمع کنه.
وقتی میرفت گفت:
#امام رو نباید تنها گذاشت.
°
این تسویه حسابش شش ماه طول کشید. برنگشت تا آوردنش. لباس خاکی اش، سرخ سرخ بود.
دیدگاه ها (۱)

#کاش آن #روزگاران گم نمی شد.#فکر_نو #شهید #بسیجی #رزمندگان #...

آنان با خدای خود معامله کردند و در همان راه به شهادت رسیدند ...

تشییع #شهید #مدافع_حرم برادر افغانستانی #ذوالفقار_محمدی از ت...

#شهید_حسین_غفارنژادیک ساعتی به ظهر باقی مونده بود. خسته بودم...

HENTAI :: SUKUKU

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط