دو پارتی از جین
دو پارتی از جین
الاهه زیبایی
قسمت هپی اند
۲/۲
ویو جین
پیاده سمت خونه رفتم و...
داشتم از خیابون رد میشدم که با صدای بوق کامیون برگشتم سمت چپ که با نور زیادی مواجه شدم برای یک لحظه چشمام رو بستم که احساس کردم رو هوا معلق شدم
پرش زمانی به فردا ویو راوی
دستگاه شک رو دویست ژول بود آخرین تلاش برای زنده ماندنش با بالا و پایین اومدن بدن بی جونش نبضش اومد قلبش شروع به کار کردن کرد
دکتر نفسی گرفت و پرستار ها بیرون رفتن روی صندلی روبرو تخت نشست باورش نمیشد دوباره ببینتش از طرفی خوشحال بود چون تونست از آمریکا برگرده ولی نگران این بود که بعد از یک سال هنوزم دوسش داره یا نه از خودش مطمئن بود اگر اون سال به اجبار پدر مادرش نبود نمی رفت آمریکا و درخواست جین رو قبول میکرد و هنوزم جین دوسش داره ؟! یا اصلا کس دیگه ای تو زندگیش نیست ؟!
با صدا زدن های پرستار به خودش اومد بلند شد و فرم سفید رنگش رو مرتب کرد. و همراه پرستار از اتاق خارج شد بیمار های زیادی داشت که باید بهشون سر میزد یکی از پرستار ها بهش قول داده بود که اگر جین به هوش اومد بهش خبر بدن
بالاخره بعد از هشت ساعت کار کردن خبر دادن جین به هوش اومده
با دو سمت اتاقش رفت در رو باز کرد دید پسرک سعی داره بلند بشه پس کمکش کرد جین تشکری کرد و سرش رو بالا آورد که با دیدن دختر تعجب کرد
_ت،تو اینجا چیکار میکنی ؟!
+دکتر لی ا.ت هستم
_ا.ت ! (خنده)
+بیا بغلم ببینم
هر دو همدیگر رو در آغوشی محکم گرفتند.
+هنوزم دوسم داری !؟
_چ،چی!!...مهم نیست
+ولی برای من مهمه ....چون دوست دارم
_ها؟!
+خدایا ...ببین من ...تو ...رو ...دوست ...دارم (شمرده شمرده)
_جدی؟!
+آره
_پس پدر مادرت
+مهم نیست من تازه فهمیدم چقدر برام مهمی
_...دوست دارم
+منم
پایان
ببخشید اگر بد بود
#bts#army#BANGTAN#JIN#BTS#ARMY#fake
الاهه زیبایی
قسمت هپی اند
۲/۲
ویو جین
پیاده سمت خونه رفتم و...
داشتم از خیابون رد میشدم که با صدای بوق کامیون برگشتم سمت چپ که با نور زیادی مواجه شدم برای یک لحظه چشمام رو بستم که احساس کردم رو هوا معلق شدم
پرش زمانی به فردا ویو راوی
دستگاه شک رو دویست ژول بود آخرین تلاش برای زنده ماندنش با بالا و پایین اومدن بدن بی جونش نبضش اومد قلبش شروع به کار کردن کرد
دکتر نفسی گرفت و پرستار ها بیرون رفتن روی صندلی روبرو تخت نشست باورش نمیشد دوباره ببینتش از طرفی خوشحال بود چون تونست از آمریکا برگرده ولی نگران این بود که بعد از یک سال هنوزم دوسش داره یا نه از خودش مطمئن بود اگر اون سال به اجبار پدر مادرش نبود نمی رفت آمریکا و درخواست جین رو قبول میکرد و هنوزم جین دوسش داره ؟! یا اصلا کس دیگه ای تو زندگیش نیست ؟!
با صدا زدن های پرستار به خودش اومد بلند شد و فرم سفید رنگش رو مرتب کرد. و همراه پرستار از اتاق خارج شد بیمار های زیادی داشت که باید بهشون سر میزد یکی از پرستار ها بهش قول داده بود که اگر جین به هوش اومد بهش خبر بدن
بالاخره بعد از هشت ساعت کار کردن خبر دادن جین به هوش اومده
با دو سمت اتاقش رفت در رو باز کرد دید پسرک سعی داره بلند بشه پس کمکش کرد جین تشکری کرد و سرش رو بالا آورد که با دیدن دختر تعجب کرد
_ت،تو اینجا چیکار میکنی ؟!
+دکتر لی ا.ت هستم
_ا.ت ! (خنده)
+بیا بغلم ببینم
هر دو همدیگر رو در آغوشی محکم گرفتند.
+هنوزم دوسم داری !؟
_چ،چی!!...مهم نیست
+ولی برای من مهمه ....چون دوست دارم
_ها؟!
+خدایا ...ببین من ...تو ...رو ...دوست ...دارم (شمرده شمرده)
_جدی؟!
+آره
_پس پدر مادرت
+مهم نیست من تازه فهمیدم چقدر برام مهمی
_...دوست دارم
+منم
پایان
ببخشید اگر بد بود
#bts#army#BANGTAN#JIN#BTS#ARMY#fake
۲.۵k
۰۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.