خاطره
خاطره
p: 11
$جالبه
_امم خب حاضری بازم ملکه ام بشی
+باید فک کنم
*ویو ا.ت*
از اونجا رفتم تو اتاقی که بهم گفتن داشتم راجبش فک میکردم که یهو رایا امد تو
$مامان اون پسره هس میاد دنبالم
+کی
$فک کنم شاهزادس چون بابا باهاش رسمی حرف میزنه
+شت
$مامان چیزی شده؟
+هوم... نه
$مامان یعنی تو واقعا ملکه بودی؟
+اره ولی ماگذشتس
*ویو تهیونگ*
خاندان جئون امده بودن هی باهاشون حرف میزدم که دیدم رایا نیست از یکی از خدمتکارا پرسیدم کجاست گفت رفت پیش ا.ت خیالم راحت شدم و با شاهشون رفتم تو اتاق
(بردار!!!)
p: 11
$جالبه
_امم خب حاضری بازم ملکه ام بشی
+باید فک کنم
*ویو ا.ت*
از اونجا رفتم تو اتاقی که بهم گفتن داشتم راجبش فک میکردم که یهو رایا امد تو
$مامان اون پسره هس میاد دنبالم
+کی
$فک کنم شاهزادس چون بابا باهاش رسمی حرف میزنه
+شت
$مامان چیزی شده؟
+هوم... نه
$مامان یعنی تو واقعا ملکه بودی؟
+اره ولی ماگذشتس
*ویو تهیونگ*
خاندان جئون امده بودن هی باهاشون حرف میزدم که دیدم رایا نیست از یکی از خدمتکارا پرسیدم کجاست گفت رفت پیش ا.ت خیالم راحت شدم و با شاهشون رفتم تو اتاق
(بردار!!!)
۷.۳k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.