Part59

Part 59



تهیونگ :ات فقط بروو تو اتاق ها الان نمی تونم نگه دارم نمی خوام که بهت دست بزن پس فقط بروو





(ویو ات )
نمیدونستم کجا برم تا حالا نیومده بودم خونش رفتم بالا پله ها دیدم یه در مشکی اونجاست رفتم تو اتاق با تم مشکی بود رفتم نشستم رو تخت
دو تا دکمه لباسم رو باز کردم از ترس داشتم عرق میکردم موهامو باز کردم یه زره رفتم دمه تراس که درش رو باز کنم دیدم در پشت سرم باز شد ا..اون




(ویو تهیونگ )
بعد از اینکه ات رفت بالا نمیدونم تو کدوم اتاق رفت فقط رفتم دمه سینک دستو صورت مو شستم رفتم بالا تو اتاقم که ات رو دیدم
لباسش باز بود و موها شو باز کرده بود بد جور تحریک شده بود




تهیونگ: آه بیبی وقتشه


ات: چ..چی تهیونگ لطفاااا نیا جلو



تهیونگ :ببخشید بیبی
دیدگاه ها (۴۱)

خب خب امشب یه در خواستی از جیمین داریم برای فیک تهیونگ میخو...

Part 61

Part 58

Part57

{مافیای من}{پارت ۶}ویو تهیونگ # بعد کلی حرف زدن با یونگی بلن...

گل وحشی منپارت ۱ ساعت ۷:۴۰ویو ات حیح امروزم مثل همیشه باید م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط