Part57

Part 57


(بعد ۳۰ مین )


(ویو ات)
بستنی ها مونو که خوردیم بعدش راه افتادیم به خونه ی تهیونگ تو راه تهیونگ اهنگ
Iove all mine all mine رو گذاشت آهنگش خیلی وایب خوبی میداد تا اینکه رسیدیم
ماشالله خونه نبود که قصر بود رفتیم پایین تهیونگ کلید ماشین رو به نگهبان ها داد که گفتم



ات :پس ساک هام


تهیونگ: نگهبان ها میارن بیب چرا نمیری تو



ات: ب....بیا با هم بریم




تهیونگ :خوشت اومد



ات : اوهوم خونت خیلی قشنگه



ات :بعد تو تنها اینجا زندگی میکردی



تهیونگ :اوهوم ولی الان دیگه تو پیشمی بیبی کوچولوی من


(که لبای ات رو میبوسه )


ات :حیحی گفته باشما من تو اینجا تنها نمیزاریااا



تهیونگ: برا چی



ات :یه نگاه به خونت بنداز منو توی اینجا تنها بزاری بخدا دق میکنم میمیرم بعد بزرگم هست من میترسم تنها بمونم



تهیونگ :خدا نکنه خودم پیشتم



ات: لتتتسسس بووو عههه نه......... نشد لتسسسس گووووو



تهیونگ :(میخنده)



ات: بلییییییممممم ( منظور ایشون بریمه)
دیدگاه ها (۳)

Part 58

Part59

Part56

Part 55

سناریو: (وقتی که....)معلم: بله...و از این به بعد من معلم ریا...

#تناسخ_یک_مافیاPart:11 ات: وایییی خیلی نگرانم یعنی ر.ا کجا ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط