Part 61

Part 61



(ویو ات )
صبح با دل درد شدیدی بیدار شدم جوری بود که اشکم داشت در میومد تهیونگ رو صدا زدم


ات: ته( بغض )


(ویو تهیونگ )
با صدا زدن های ات بیدار شدم دیدم بغض کرده
بغلش کردم بهش گفتم چی شده



ات: دلم درر‌د میکنهههه هققققق


تهیونگ: عزیزم قربونت برم من گریه نکن منم ناراحت میشم بیا دلتو ماساژ بدم



ات: ل...لباسسس ندارم



تهیونگ :من که دیشب همه جاتو دیدم خیلیم دوست داشتم






ات :(گوجه شد)



تهیونگ( خنده )



ات :به چی میخندیییی



تهیونگ: وقتی خجالت میکشی خیلی بامزه میشی (خنده)



ات :هععی


تهیونگ یه بوسه روی لپای ات میزاره


ات :عررررررر گلبممممم🫀✨


(ویو ات )
رفتم رو پاهای تهیونگ نشستم لباشو بوسیدم بعد لپاشو گرفتم بهش گفتم




ات :کوچولوی مننننن بامزههههه



تهیونگ اولش تعجب میکنه بعد با نیشخند به بدن ات نگاه میکنه


که یهو ات ویندوزش اومد بالا فهمیدم که پتو از دور بدنش افتاده



ات :عههه نیگاااا نکننننن (جلوی چشمای تهیونگ رو میگیره)



(ویو تهیونگ )
دستشو از روی چشمام برداشتم کمرشو گرفتم آوردمش سمت خودم وقتی بدنمون بهم دیگه می‌خورد مور مور میشد رفتم توی گردنش بوسه های خیسی میذاشتم بعد رفتم سمت گوشش بهش گفتم



تهیونگ: بلخره بعد سال ها انتظار مال خودم شدی (با صدای بم )
دیدگاه ها (۰)

Paer62

Part63

خب خب امشب یه در خواستی از جیمین داریم برای فیک تهیونگ میخو...

Part59

قاتل سادیسمی من 🍸پارت ۱۷:۰۰ صبحویو اتاز خواب بیدار شدم که سا...

ادامه پارت ۷

نام فیک:عشق مخفیPart: 22ویو جیمین*توی ماشین نشسته بودم که دی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط