پارت
پارت¹
(بادیگارد هات❤️🔥)
ویو:آریما
_خانم متاسفم ولی ما نیاز به کارمند نداریم.
ثورا با حرص کیف داخل دستشو فشرد و رفت بیرون.
منم بدون هیچ حرفی چشم غره قشنگی بهش رفتمو درو با حرص کوبیدم.
برای بار هزارم برای کار ردمون کردن.
ای خدا من دیگه طاقت نمیارم.
ثورا گفت:
_آقا من دیگه نمیکشم حاجی بیا بریم باهم بمیریم.
برای عوض کردن جو باخنده گفتم:
_پول قبرامون و کی بده؟
دیدم برزخی نگام میکنه آروم آروم نیشمو بستم.
نمیدونم این ثورا چرا همیشه خدا خشن بود(البته با من زیاد خشن نبود)و منم وقتی میدیم عصبی رگ شوخ طبعیم گل میکرد و حرصش میدادم.😁
ولی لامصب یک جذبه ای داشت که نگو.
با قیافه ضایع شده ای گفتم:
_خاب حالا اینجوری نگاه نکن بیا ببینیم چی کار باید بکنیم
(بادیگارد هات❤️🔥)
ویو:آریما
_خانم متاسفم ولی ما نیاز به کارمند نداریم.
ثورا با حرص کیف داخل دستشو فشرد و رفت بیرون.
منم بدون هیچ حرفی چشم غره قشنگی بهش رفتمو درو با حرص کوبیدم.
برای بار هزارم برای کار ردمون کردن.
ای خدا من دیگه طاقت نمیارم.
ثورا گفت:
_آقا من دیگه نمیکشم حاجی بیا بریم باهم بمیریم.
برای عوض کردن جو باخنده گفتم:
_پول قبرامون و کی بده؟
دیدم برزخی نگام میکنه آروم آروم نیشمو بستم.
نمیدونم این ثورا چرا همیشه خدا خشن بود(البته با من زیاد خشن نبود)و منم وقتی میدیم عصبی رگ شوخ طبعیم گل میکرد و حرصش میدادم.😁
ولی لامصب یک جذبه ای داشت که نگو.
با قیافه ضایع شده ای گفتم:
_خاب حالا اینجوری نگاه نکن بیا ببینیم چی کار باید بکنیم
- ۱.۱k
- ۲۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط