یک غزل مهمان من باش و پس از آن شب بخیر

یک غزل مهمان من باش و پس از آن ! شب بخیر
نرم نرمک دستی افشان ، پای کوبان ! شب بخیر

وسعت غم‌های ما را نیست مرزی آشکار
زین سبب لختی قلم بر ما بگریان ! شب بخیر

در نگاهت شور و مستی می تراود چون شراب
شور و مستی را از این مستان تو نستان ! شب بخیر

لحظه ای دیگر بمان ای عاشق شعر و غزل
میزبان اکنون تویی ، ما نیز مهمان ! شب بخیر

زائرم من ، شوق دیدار توام اینجا کشاند
بیش از این ، این زائر خود را مرنجان ! شب بخیر

زیر باران خیس خواهی شد ، کمی دیگر بمان
یک غزل مهمان من باش و پس از آن ! شب بخیر...


شبتون پرستاره و آروم دوستای گلم
دیدگاه ها (۶)

نقاش خیالم دو سه تصویر کشیده است طرح تو به صد حیله و تدبیر ک...

بی تو دلتنگی به چشمانم سماجت می کندوای دل چون کود کی بی تو ل...

خود را شبی در آینه دیدم ، دلم گرفت از فکر اینکه قد نکشیدم دل...

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟شیرین من، برای غزل شور و حا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط