نقاش خیالم دو سه تصویر کشیده است
نقاش خیالم دو سه تصویر کشیده است
طرح تو به صد حیله و تدبیر کشیده است
در گوشه ای از بوم تو را مست و خرامان
در گوشه ی تاریک مرا پیر کشیده است
این گوشه من خسته و یک بیرق خونین
آن گوشه تو را دست به شمشیر کشیده است!
من محو تماشای نگاه تو که انگار
طوفان و شب و موج به تسخیر کشیده است
ای وای ! از آن لحظه که نقاش مرا خواند
با هر نفسم سینه ی من تیر کشیده است
چون دید که از عشق چنین سرخوش و مستم
دل را به غل و سینه به زنجیر کشیده است
تصویر دل ساده و آهو منش ام را
قربانیِ سرپنجه ی این شیر کشیده است
القصه ... چنین بیسرو سامانی ما را
بر بوم پر از قصه ی تقدیر کشیده است...
سرخوش پارسا
طرح تو به صد حیله و تدبیر کشیده است
در گوشه ای از بوم تو را مست و خرامان
در گوشه ی تاریک مرا پیر کشیده است
این گوشه من خسته و یک بیرق خونین
آن گوشه تو را دست به شمشیر کشیده است!
من محو تماشای نگاه تو که انگار
طوفان و شب و موج به تسخیر کشیده است
ای وای ! از آن لحظه که نقاش مرا خواند
با هر نفسم سینه ی من تیر کشیده است
چون دید که از عشق چنین سرخوش و مستم
دل را به غل و سینه به زنجیر کشیده است
تصویر دل ساده و آهو منش ام را
قربانیِ سرپنجه ی این شیر کشیده است
القصه ... چنین بیسرو سامانی ما را
بر بوم پر از قصه ی تقدیر کشیده است...
سرخوش پارسا
- ۲.۰k
- ۲۵ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط