رمان
#رمان
#چشمان_سیاه
#BTS
#part:۳
یونجون:بیدار شو دیگه چقدر میخوابی توووو؟
بلا:برو اونور چیکارم داره اههه(خوابالو)
یونجون:نمیشه فقط بخوابی...یعنی کار و زندگی نداری
بلا:مگه کارگر فلکه ام؟ولم کن میخوام بخوابم
یونجون:من کار ندارم...توت فرنگی و نوتلا و نون تست اوردم گفتم ی صبحونه ی خوب بخوری...اما انگاری خواب رو ترجیح میدی پس...اوکی بخواب
بلا:مثل برق گرفته ها بلند شدم:یونجونا خیلی دوست دارم میدونی دیگه؟
یونجون:یاخدا...بلا اینطور نگو میترسم
بلا:یااااا یونجونا چته مگه میخوام بخورمت
یونجون:از آخرین باری که اینطور گفتی قشنگ یادمه نتونستم برم کنسرت!
بلا:این دیگه مشکل خودته خواستی ایدل کی پاپ نشی
یونجون:ایدل آمریکا بشم پس؟
بلا:نه کلا ایدل نمیشدی!
یونجون:نباید الان افتخار کنی برادر ایدل داری..خوش چهره...باحال...معروف...خوش تیپ؟
بلا:نه
یونجون:همه آرزو اینو دارن تو نمیخوای؟
بلا:درحالیکه میرفتم بیرون از اتاق بهش گفتم:نه چون همه نمیدونن تو عجب خری هستی
یونجون:واییییی...خر خودتی دختر ه ی بیشعور
بلا:توت فرنگیامو بده حرف اضافه نزن
یونجون:واییییی تو اخرش دیوونم میکنی
بلا:مگه الان نیستی؟
یونجون:بحث با آدمی مثل تو فایده نداره
بلا:دقیقا افرین بهت به خوب نتیجه ای رسیدی!چونکه اول و آخر من برندم هاهاهاها
یونجون:آه خدای من گیر چه آدمی اوفتادم
بلا:به چقدر خوشمزس
یونجون:تو فقط بخور
بلا:همینکارو میکنم
صبحونه خوردیم و تموم کردیم ...یونجون هم رفت لباس پوشید و رفت کمپانی منم لباس پوشیدن و حرکت کردم سمت سویون
بعد ۲۰ میم رسیدم پیاده شدم و واد شدم
بلا:سلاااام
سویون:اومدی!
بلا:اره
سویون:زود اومدی!عجیبه!
بلا:خب دیگه گفتم ی روز زود بیام
سویون:خب بیا تا ساعت ۶ عصر کار داریم میدونی ۷ باید بریم
بلا:اوکی
سویون:خب ببین....
.....................
بلا:سوار شو دیگه!
سویون:نه من نمیام تو ناظر کاراشون باش که همچی درست انجام بشه و به لوکیشنی که برات میفرستم بیارش
بلا:چرا نمیای؟
سویون:کار نداشته باش...برید دیگه
بلا:هیچی هم که بهم نمیگه...اوکی حرکت کنید
حرکت کردیم...من از هیچی خبر نداشتم اما باید همه چی رو کنترل میکردم...نمیدونم تو ذهن این سویون چی میگذره یعنی چی مراقب همه جی باشم اما از هیچی خبر نداشته باشم...خدایا بهم صبر بده
ی لحظه اینا چرا دارن این سمتی مییرن؟چرا دارن میرن سمت جایی که کنسرت هست؟
تا اونجایی که میدونم امروز اعضا کنسرت دارن و تقریبا نزدیکا اینجا
#چشمان_سیاه
#BTS
#part:۳
یونجون:بیدار شو دیگه چقدر میخوابی توووو؟
بلا:برو اونور چیکارم داره اههه(خوابالو)
یونجون:نمیشه فقط بخوابی...یعنی کار و زندگی نداری
بلا:مگه کارگر فلکه ام؟ولم کن میخوام بخوابم
یونجون:من کار ندارم...توت فرنگی و نوتلا و نون تست اوردم گفتم ی صبحونه ی خوب بخوری...اما انگاری خواب رو ترجیح میدی پس...اوکی بخواب
بلا:مثل برق گرفته ها بلند شدم:یونجونا خیلی دوست دارم میدونی دیگه؟
یونجون:یاخدا...بلا اینطور نگو میترسم
بلا:یااااا یونجونا چته مگه میخوام بخورمت
یونجون:از آخرین باری که اینطور گفتی قشنگ یادمه نتونستم برم کنسرت!
بلا:این دیگه مشکل خودته خواستی ایدل کی پاپ نشی
یونجون:ایدل آمریکا بشم پس؟
بلا:نه کلا ایدل نمیشدی!
یونجون:نباید الان افتخار کنی برادر ایدل داری..خوش چهره...باحال...معروف...خوش تیپ؟
بلا:نه
یونجون:همه آرزو اینو دارن تو نمیخوای؟
بلا:درحالیکه میرفتم بیرون از اتاق بهش گفتم:نه چون همه نمیدونن تو عجب خری هستی
یونجون:واییییی...خر خودتی دختر ه ی بیشعور
بلا:توت فرنگیامو بده حرف اضافه نزن
یونجون:واییییی تو اخرش دیوونم میکنی
بلا:مگه الان نیستی؟
یونجون:بحث با آدمی مثل تو فایده نداره
بلا:دقیقا افرین بهت به خوب نتیجه ای رسیدی!چونکه اول و آخر من برندم هاهاهاها
یونجون:آه خدای من گیر چه آدمی اوفتادم
بلا:به چقدر خوشمزس
یونجون:تو فقط بخور
بلا:همینکارو میکنم
صبحونه خوردیم و تموم کردیم ...یونجون هم رفت لباس پوشید و رفت کمپانی منم لباس پوشیدن و حرکت کردم سمت سویون
بعد ۲۰ میم رسیدم پیاده شدم و واد شدم
بلا:سلاااام
سویون:اومدی!
بلا:اره
سویون:زود اومدی!عجیبه!
بلا:خب دیگه گفتم ی روز زود بیام
سویون:خب بیا تا ساعت ۶ عصر کار داریم میدونی ۷ باید بریم
بلا:اوکی
سویون:خب ببین....
.....................
بلا:سوار شو دیگه!
سویون:نه من نمیام تو ناظر کاراشون باش که همچی درست انجام بشه و به لوکیشنی که برات میفرستم بیارش
بلا:چرا نمیای؟
سویون:کار نداشته باش...برید دیگه
بلا:هیچی هم که بهم نمیگه...اوکی حرکت کنید
حرکت کردیم...من از هیچی خبر نداشتم اما باید همه چی رو کنترل میکردم...نمیدونم تو ذهن این سویون چی میگذره یعنی چی مراقب همه جی باشم اما از هیچی خبر نداشته باشم...خدایا بهم صبر بده
ی لحظه اینا چرا دارن این سمتی مییرن؟چرا دارن میرن سمت جایی که کنسرت هست؟
تا اونجایی که میدونم امروز اعضا کنسرت دارن و تقریبا نزدیکا اینجا
۵.۶k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.