part

part 15
"ویو ا.ت
اجوما: خب تو باید برای ارباب کارای شخصی بکنی
ا.ت: مثلا
اجوما: همون خدمتکار شخصی
ا.ت: تا الان مگه کی بود؟
اجوما: ای بابا انقدر سوال نپرس دخترگلم
ا.ت: الان باید چیکار کنیم؟
اجوما: فعلا ارباب نیست پس میریم سراغ کارای تو
ا.ت: چرا من؟
اجوما: دستور ارباب بوده بیا بهت همه چیو توضیح بدم
ا.ت: باشه
به سمت پذیرایی رفتیم اونجا چنتا پوشه وسیله بود
اجوما گفت دونه دونه باز کنو بخونشون چرا حس میکنم یجای کار خرابه؟
خلاصه زیاد درگیر نشدمو پوشه هارو خوندم
من باید چیکار کنم الان؟ به من چه که چیا دوست داره چیا نه
چه وسایلاتی نیازشه چه وسایلاتی نه واا

با چشمم دنبال اجوما گشتم که درحال صحبت با یکی از بادیگاردا پیداش کردم ، به سمتش رفتم و صداش کردم

ا.ت: اجوما؟
به طرف برگشت و خطاب به اون مرده و بعد من گفت:
_ بعدا صحبت میکنیم، فقط به ارباب بگو
مرده: چشم
و بعد گفت:
_ چشم
ا.ت: چیز پوشه هارو خوندم
اجوما : چه زود خب میمونه یادگیری دنبالم بیا
پشت سرش راه افتادم که رسیدیم به یه انباری نشوندم روی صندلیو چنتا جعبه برگه بهم داد

ا.ت: اینا؟
جواب داد:
_ علایق و عادت هایه ارباب
نادیا: خب؟
اجوما: به عنوان خدمتکاره شخصی اینارو باید بدونی
ا.ت: مگه خدمتکارا این کارم میکنن؟ اجوما من مگه فقط خدمتکار نیستم؟ پس چراا باید بدونم؟
اجوما: بعدا میفهمی فعلا یاد بگیرشون هر چه سری تر بهتر چون فقط دو روز فرصت داری
ا.ت: باشه من میرم داخل اتاق
اجوما: باشه
با برداشتن برگه ها و جبعه به سمت اتاق رفتم
و رو تخت لم دادم
برگه هارو نگاه انداختن و مشغولِ خوندن شدم یکم فضولیم گل‌ کرد برای همینم جعبه هارو باز کردم عکای بچگی یکی بود فک کنن ارباب باشه نشستمو همه رو نگاه کردمو خوندم

هوا دیگه تاریک شده بود ،از علایقه اون مرده داخل رابطه نوشته شده بود، ولی اخه اینا به من چه ربطی داره؟
نمیخوام مسخره بازی درارم ولی چقد مشکوکهه اینجا
دیدگاه ها (۵)

part 14"ویو ا.توسایلو چیدمو گفتم یکم بخوابم کم کم چشمام گرم ...

part 13"ویو ا.ت"ا.ت: اجوما چه اموزشی؟اجوما: فعلا نزدیکای شبه...

🖤مافیای من🖤

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط